تو را به جان شعر من

مباحث شعر‌‌‌، ادبیات و زبان پارسی

تو را به جان شعر من

مباحث شعر‌‌‌، ادبیات و زبان پارسی

تو را به جان شعر من

با سلام
این وب بیشترین تلاش خود را در جهت زنده نگاه داشتن ادبیات فارسی، به یاری خدا خواهد داشت...
از همکاری شعرای کلاسیک، نو به انضمام سپید و اهل ادب و هنر ایرانی استدعای همکاری دارم.
همچنین نظرات و پیشنهادات علاقه مندان به ادبیات فارسی به علاوه ی دوستان محقق و پژوهشگر می تواند راهگشای ما باشد که کمال امتنان از همگی شما خوبان را دارم.
با کمال احترام
محمدکریم نقده دوزان "مریزادخراباتی"

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه ای بر ادبیات مشروطه

 

مشروطه خواهان در قاب تصویر:

 

 

 

مقدمه ای بر ادبیات و لیبرال دموکراتیک

مشروطه:

نمای مجلس بعد از انقلاب مشروطه بهارستان

 

چهاردهم مرداد ماه سال(1385) انقلاب مشروطه صد ساله شد.

مظفر الدین شاه در چنین روزی در برابر خواست مشروطه خواهان به فرمان تاریخی مشروطه تن داد و به این ترتیب انقلاب مشروطه اولین روز پیروزی را تجربه کرد.اهمیت این دگرگونی اجتماعی و انقلاب روشنفکری ایرانی به میزانی است که آن را با انقلاب کبیر فرانسه مقایسه می کنند.تاثیرات این انقلاب بر جریانات نو کاملا ملموس و مشهود است.تاریخ ادبیات ما در این زمان با ظهور شاعران و نویسندگانی چون

قائم مقام فراهانی

ملک الشعرای بهار

محمدتقی ملک الشعرای بهار

 

 

علی اکبر دهخدا

عارف قزوینی

 

مکان مشروطه خواهان اصفهان

 

 

اشرف الدین حسینی قزوینی

 فرخی یزدی

ودیگران حال و هوایی متفاوت به خود گرفته و با جریانات ادبی قبل و بعد از خود کاملا تفاوت دارد.گرچه می توان فهرستی بلند از شاعران مشروطه برشمرد، اما شاید آوردن نام افرادی چون عارف قزوینی، سید اشرف الدین قزوینی( نسیم شمال)، میرزاده عشقی، میرزا علی اکبر طاهرزاده صابر(هوپ هوپ)، میرزا علی اکبرخان دهخدا، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار، محاسب الملک، ادیب الممالک فراهانی، مکرم اصفهانی دربرگیرنده بخش اعظم شعرای دوره مشروطه باشد.استثنا کردن ابوالقاسم لاهوتی... 

 

​​​​

 

 

بیداد، محمد رضا شجریان

لینک دریافت:
دریافت

 

از این جمع قدری غیر منصفانه است و صد البته چنین جرح و تعدیل هایی خود حکایت چندان غریبی نیست. لاهوتی با نگرشی متفاوت به ارائه اندیشه های اجتمایی خود پرداخت و در نشر مشروطه نقشی کاملا متفاوت را بازی کرد. بسیاری از افراد یاد شده که خود در ردیف اولین مشروطه خواهان به شمار می روند سهم بسزایی در شکل گیری انقلاب داشتند.

با ارائه مطلبی  از آقای موسی حقانی در باب انقلاب مشروطه، تصاویری از آن روز های پرخاطره  نیز به پیوست تقدیم می گردد:

 

نهضت مشروطیت به روایت تصویر

 

موسی حقانی

       سالهای 1324ق تا 1330ق، دوره ‏أی بس حساس و سرنوشت ‏ساز در تاریخ معاصر ایران است که از آن تحت عنوان دورة مشروطیت نام برده می ‏شود. موفقیت و پیروزی مبارزات عدالت ‏طلبی و قانونخواهی ملت ایران در دوره ‏أی تحقق یافت که بخش اعظم مشرق زمین در چنبرة استبداد گرفتار بود. پر واضح است که موفقیت این نهضت می‏ توانست در شکوفایی کشور ما و ملل مشرق بسیار مؤثر واقع شود و با مستحکم نمودن بنیانهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران سد محکمی در مقابل مطامع و مداخلات بیگانگان به وجود آورد.

  تعدادی از متحصنین در سفارت انگلستان

  ضرورت مبارزه با استبداد قاجار و ظلم حکام که امنیت را در تمامی شئون آن زایل کرده بود باعث شد که مراحل اولیة نهضت با صلابت و وحدتی مثال‏ زدنی طی شود و شاه قاجار با امضای فرمان مشروطیت به حکومت مشروطه تن در دهد. در این مرحله تحصن در سفارت انگلستان که با دلایلی واهی و در غیبت رهبران نهضت صورت گرفت نقطه ضعفی محسوب می‏ شد که تبعات ناخوشایندی در بر داشت. تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی حکایت از آغاز تغییرات ساختاری در حکومت قاجاری داشت که خود به موضوع اختلاف بین حسابهای مختلف تبدیل شد.

عده ای از مشروطه خواهان تبریز

تعدادی از مشروطه خواهان

 افراط غربگرایان در فروگذاشتن و نادیده گرفتن سنتها و اعتقادات مردم و ارائة طرحهایی که اساساً هیچ سنخیتی با شرایط ایران نداشت و شیطنتهای دول بیگانه باعث شد که وحدت استبدادشکن به اختلافاتی وحدت‏ شکن تبدیل می‏ شود و استعداد و قوای ملت را صرف درگیریهای خانمان سوز نماید. در چنین شرایطی ظهور انجمنهای خلق ‏الساعه، انتشار شب‏نامه‏ ها و روزنامه‏ های تندرو باعث شد که دامنة اختلافات گسترده‏ تر شود. مفاد برخی نشریات و شب‏نامه‏ ها و نیز عملکرد برخی مشروطه‏ خواهان و انجمنهای مخفی و نیمه‏ مخفی نشان می‏داد که هدف آنان از پیوستن و به عبارت بهتر نفوذ در صفوف نهضت، استقرار نظامی غربگرا در ایران و نهایتاً ادغام کشور در نظام سرمایه‏ سالار جهانی بود. شاه جدید قاجار که همه چیز را برای خود خاتمه یافته می‏دید سعی کرد که با ائتلاف با برخی مشروطه‏ خواهان میانه‏ رو حداقل ‏هایی را برای خود حفظ نماید. وی برای تحقق این امر به همراه صدراعظم خود ــ علی‏ اصغرخان اتابک ــ حتی در جامع آدمیت که مجمعی شبه‏ ماسونی بود حاضر شد و به دست عباسقلی‏ خان آدمیت    به شرف آدمیت و به عبارت رساتر ماسونیت نائل گشت.

تجمع تعدادی از مردم در مقابل سفارت انگلستان

تعدادی از مشروطه خواهان تهران

 ترور محمد علیشاه توسط حیدر بمبی (عمو اوغلی) و اتباع او، و نیز هتاکی های برخی مطبوعات نسبت به شاه و خانوادة سلطنتی باعث شد که شاه بهانة کافی برای جمع کردن بساط مشروطه‏ خواهان را به دست آورد. تصادم این دو نیرو منجر به تعطیلی مشروطیت، به توپ بسته شدن مجلس، حبس و شکنجه و قتل و تبعید تعدادی از مشروطه‏ طلبان اعم از افراطی و غیرافراطی شد. دورة سلطنت محمدعلی شاه پس از به توپ بسته شدن مجلس که استبداد صغیر نامیده شده است خیلی زود در مقابل ایستادگی مردم به رهبری علمای نجف به پایان رسید. قیام تبریزیان به سرداری ستارخان را می‏توان آغاز فروپاشی استبداد صغیر تلقی کرد. دخالت شتابزده روس و انگلیس برای سرنگونی شاه و حرکت ائتلاف مشکوک خوانین بختیاری و گیلان و سوسیال دموکراتها به سمت تهران بیانگر وحشت آنان از افتادن زمام امور کشور به دست جریان مردمی به رهبری علمای نجف در دورة پس از محمدعلی شاه بود. دسته‏ جات مسلح که در مسیر تهران با تجاوز به مال و جان و ناموس مردم افتضاحات فراوانی بار آورده بودند در 25 تیر 1282ش/27 جمادی‏ الثانی 1327ق وارد تهران شدند.

ورود متحصنین به سفارت انگلستان

جمعی از مشروطه خواهان به فرماندهی "حاجی میرپنج

 شاه در سفارت روسیه پناه جست و ادارة شهر به دست فاتحان افتاد. شادیهای اولیه و گرفتن عکس یادگاری در پای دار و مراکز فتح شده با شرکت عناصر مختلف ‏العقیده و حتی مستبدین سابق! خیلی زود رنگ باخت. به سرعت جناح‏بندیهای جدیدی در سطح جامعه نمودار شد و دعوای انقلابی و اعتدالی جای نزاع مستبد و مشروطه ‏طلب نشست. آشوب و ناامنی سراسر کشور را فراگرفت. دسته‏ جات قفقازی و ارامنه بیشترین سهم را در سلب امنیت مردم مسلمان برعهده داشتند. این در حالی بود که یپرم خان مسئولیت حفظ امنیت پایتخت را عهده‏ دار بود و به همین بهانه ستارخان را در مذبح پارک اتابک سرکوب نمود.

تجمع تعدادی از مردم در مقابل سفارت انگلستان

جمعی از مشروطه خواهان به هنگام تصرف مرکز مخابرات نفر چهارم از سمت راست سید ضیاالدین طباطبا یی

 سرنگونی محمدعلیشاه، نبودن علمای مشروطه‏ خواه در تهران، دوری علمای نجف از ایران و سرکوب علمای مشروطه‏ خواه در تهران، دوری علمای نجف از ایارن و سرکوب علمای مشروطه‏ خواه خلائی ایجاد کرده بود که بهترین فرصت را برای قبضه کردن امور در اختیار افراطیون و غربگرایان قرار داد. گروه‏گرایی و چپاول امکانات کشور، بی‏ پروایی نشریات و شب‏نامه‏ ها در تعرض نسبت به دین و شریعت اسلامی، تعرض به اموال و جان و نوامیس مردم، ترورهای سیاسی، مخالفت با احکام علمای آزادیخواه نجف، مداخلات بیگانگان، اقدامات نظامی سالارالدوله و شاه مخلوع و شعاع ‏السلطنه وضعیتی نگران‏کننده ایجاد کرده بود و نهضت را از رسیدن به آرمانها و اهداف اولیه آن دور می ‏ساخت. به این ترتیب حرکت شورانگیز و مترقی مردم مسلمان ایران در قریب یک قرن پیش با بن‏ بست گروه ‏گرایی و افراطی گری غربگرایان و مداخلات بیگانگان مواجه شد و از رسیدن به سرمنزل مقصود بازماند و حرکتی که می‏ توانست منجر به استقرار مردم ‏سالاری دینی در ایران اسلامی گردد از استبداد رضاخانی سردرآورد.

  تعدادی از متحصنین در سفارت انگلستان

جمعی از مشروطه خواهان و سران و رجال مشروطیت پس از فتح تهران علیقلی خان سردار اسعد  محمدولی خان و نظام الدوله  در عکس دیده می شوند

     نمایی از بستن بازار تهران که نشان‏ دهنده گوشه‏ أی از مبارزات مردم برای دسترسی به عدالتخانه است آغازگر تصاویر این شماره می‏ باشد، تحصن در سفارت انگلستان، صدور فرمان مشروطیت، ظهور محمد علیشاه و به توپ بسته شدن مجلس و فتح تهران و اوضاع شهر پس از فتح و حرکت اردوهای دولتی برای مقابله با سالار الدوله مضامین دیگری است که تصاویر انتخابی به آنها اشاره دارد. امید که موردپسند علاقمندان قرار بگیرد.

  محمد علیشاه و جمعی از رجال و درباریان هنگام استقرار در باغشاه  از راست به چپ : محمدولی آصف السلطنه   محمود علاالملک(دیبا)    مهدی قلی مجدالدوله   سید علی موثق الدوله   احمد خان مشیر السلطنه    شاهزاده مشدی (پسر کامران میرزا)    حسین قلی میرزا نصرت السلطنه (برادر محمد علیشاه )    محمد علیشاه قاجار حسنعلی میرزا اعتضاد السلطنه (پسر محمد علیشاه)   احمد میرزا قاجار (ولیعهد)     پالکونیک لیاخوف  حسین پاشاخان امیر بهادر   محمد علی خان علاءالسلطنه    محمدعلی خان سردار افخم (آقا بالاخان سردار)   مصطفی حاجب الدوله دولو

  توپ های دولتی در شهر تبریز

  جمعی از قوای دولتی به فرماندهی جعفرقلی خان سردار بهادر در ماموریتی نظامی 

  اعتصاب بازاریان تهران در آستانه مهاجرت علما به قم در اعتراض به اقدامات عین الدوله

  پارک اتابک  1328ق

  استقبال مردم از ستارخان در دروازه دولت   تهران  1328ق  

 عمارتی از عمارتهای باغ شاه  تهران  1328ق

 استقبال مشروطه خواهان از ستارخان  1328

 باغ فردوس شمیران 1328 ق

  عمارت فرح آباد  جمادی الاول 1328  

صحنه دار زدن میرهاشم دوره چی  تهران رجب 1327 ق 

عمارت دوشان تپه- جمادی الثانی 1328ق 

گروهی از تجار مشروطه خواه با فرمان مشروطیت در خانه حاج امین الضرب (فرمان مشروطیت در دست اوست)

جمعی از مشروطه خواهان هنگام ورود... 

ادامه دارد... 

تا فرصتی دیگر

 

 

شعر خوانی ژاله صادقیان و آواز علیرضا افتخاری

لینک دانلود:
دریافت 
 

 ــــــــــــــــــــــ

 

 ادبیات مشروطه

 

 

لیبرال دموکراتیک مشروطه:

 

صد سال انیشه‌های ایرانی (۲۹) فرهنگ و ادب مدرن در عصر رضا شاه

 

 

گسترش‌ و تثبیت‌ فرهنگ‌ نوپیدای‌ مدرنیته‌ در ایران‌، دوره‌ رضا شاه‌ را از 

دوران‌ قبل‌ از خود، متمایز می‌کند؛ در این‌ دوره‌ ایده‌هایی‌ که‌ در دوران‌ 

پیشین‌ به‌ شکل‌ نطفه‌ای‌ ظاهر شده‌ بودند، جوانه‌ زده‌ و ملموس‌تر و روشن‌تر، 

تبیین‌ و نهادینه‌ شدند؛ در روابط‌ بین‌المللی‌ و جهانی‌، ایران‌ اصول‌ دیپلماتیک‌ 

نوین‌ را به‌ کار گرفت‌. اهل‌ ادبیات‌ هم‌ در ارتباط‌ با تحولات‌ اجتماعی‌ ـ 

سیاسی‌ و حتی‌ اقتصادی‌، مفاهیم‌ جدیدی‌ را وارد سبک‌های‌ ادبی‌ کردند؛ 

داستان‌های‌ دوره‌ رضا شاهی‌، آمیخته‌ با مضامینی‌ هستند که‌ با سمت‌گیری‌های‌ 

تازه‌ که‌ ناظر به‌ شرایط‌ عینی‌ جامعه‌ بودند، منتشر و پخش‌ می‌شدند. حتی‌ در 

اخلاقیات‌ فردی‌ و روابط‌ اجتماعی‌ نیز ما شاهد تغییرات‌ مبنایی‌ هستیم‌؛ مسئله‌ 

بهداشت‌ عمومی‌ و ایجاد سازمان‌ ثبت‌ احوال‌ و عرضه‌ شناسنامه‌ به‌ ایرانیان‌ را 

نباید مسائلی‌ کوچک‌ و بی‌اهمیت‌ در فرایند نوسازی‌های‌ دوره‌ رضا شاهی‌ به‌ شمار 

آورد.

 

بی‌تردید اگر آن‌ اقدامات‌ ـ که‌ از پشتوانه‌ تغییر در اندیشه‌ها برآمده‌ بودند ـ 

در جامعه‌ ایران‌ اجرا نشده‌ بودند، امروزه‌ از مدنیت‌ نیم‌بند ایرانی‌ هم خبری 

نبود که‌ بشنینیم‌ با هم‌ راجع‌ به‌ مسائل‌ تاریخی‌ بنویسیم‌. یعنی‌ در واقع‌ 

سمت‌گیری‌ آن‌ دوران‌، معطوف‌ و مصّر به‌ نوسازی‌ ایران‌ و حضور فرهنگ‌ ایرانی‌ در 

دنیای‌ مدرنیته‌ بود؛ اگر چه‌ در برخی‌ از زمینه‌ها این‌ آرزو و آرمان‌، تاکنون‌ 

در حالت‌ تعلیق‌ مانده‌ و من‌ به‌ جرئت‌ می‌توانم‌ با توجه‌ به‌ افت‌ و خیزهایی‌ 

که‌ اندیشه‌ مدرنیته‌ در ایران‌ از سر گذرانده‌ است‌، به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ کنم‌ 

که‌: حتی‌ ما می‌توانیم‌ بر خلاف‌ تجویزهای‌ ایدئولوژیک‌ مبنی‌ بر اینکه‌ جنبش‌ 

مشروطیت‌ شکست‌ خورده‌ است‌، از «پروژه‌ ناتمام‌ مشروطیت‌» نیز نام‌ ببریم‌.

 

از آن جا که حوزه‌ی‌ کاری‌ من‌ درک‌ و شناخت‌ و تحلیل‌ مبانی‌ اندیشه‌ها و بررسی‌ 

عوامل‌ و الزاماتی‌ است‌ که‌ در رابطه‌ با تحول‌ واقعیت‌، اندیشه‌ای‌ برکشیده‌ و 

یا اندیشه‌ای‌ به‌ گذر تاریخی‌ سپرده‌ شده‌ است‌؛ بنابراین‌ وقتی‌ از ادبیات‌ سخن‌ 

می‌گویم‌ تنها می‌توانیم‌ از این‌ دیدگاه‌ و با موضعی‌ اندیشه‌شناسانه‌ به‌ فراز و 

فرود و تغییر و تحولات‌ ادبیات‌ ایرانی‌ بپردازم‌ و به‌ اعتباری‌ ادبیات‌ را در 

گذار تاریخی‌ و با رویکرد عقلانیت‌ انتقادی‌ و از بیرون‌ ادبیات‌، بررسی‌ می‌کنم‌؛ 

اما اینکه‌ ادبیات‌ دوره‌ی‌ رضا شاهی‌، تکمیل‌ و ادامه‌ی‌ جریاناتی‌ بوده‌ که‌ از 

عصر مشروطه‌خواهی‌ شروع‌ شد، هیچ‌ شک‌ و تردیدی‌ وجود ندارد؛ آخوندزاده‌ اولین‌ 

کسی‌ بوده‌ که‌ نقد ادبی‌ را در ایران‌ پایه‌گذاری‌ کرد و از اهمیت‌ آن‌ برای‌ 

نوزایی‌ و تحول‌ ادبیات‌ فارسی‌ سخن‌ گفت‌؛ حال‌ روشنفکران‌ دوره‌ی‌ مورد نظر بر 

پایه‌ی‌ آشنایی‌ با مقوله‌ی‌ نقد ادبی‌ بود که‌ ادبیات‌ منتقدانه‌ را به‌ 

عرصه‌های‌ اجتماعی‌ ـ اخلاقی‌ و سیاسی‌ کشاندند و آثار و تألیفات‌ مهمی‌ را به‌ 

وجود آوردند؛ چگونه‌ می‌توان‌ نوشته‌های‌ نخبگان‌ فرهنگی‌ عصر ناصری‌ نظیر آقا 

خان‌ کرمانی‌ یا ملکم‌ خان‌ را در روزنامه‌نگاری‌، از مقالات‌ انتقادی‌ علی‌ اکبر 

دهخدا یا مسائلی‌ که‌ جمالزاده‌ در دموکراسی‌ ادبی‌ مطرح‌ کرده‌ است‌، جدا ساخت‌؟

 

آیا می‌توان‌ از وام‌داری‌ صادق‌ هدایت‌ به‌ پیش‌کسوتانش‌ در میان‌ داستان‌ 

نویسانی‌ که‌ در دوره‌ی‌ مشروطه‌ مضامین‌ اخلاقی‌ را به‌ تصویر می‌کشیدند و حتی‌ 

آشنایی‌ مستقیم‌ هدایت‌ را با ادبیات‌ مدرنیستی‌ که‌ در واقع‌ گسترش‌ آگاهی‌ 

ابتدایی‌ نویسندگان‌ دوره‌ی‌ قبل‌ از خودش‌ به‌ مفاهیم‌ و مضامین‌ تازه‌ای‌ بود، 

به‌ غیر از «ادامه‌ و تکمیل‌» دوران‌ پیشین‌ تحلیل‌ و فهم‌ کرد؟ «بوف‌ کور» 

نوشته‌ای‌ از هر جهت‌ مدرنیستی‌ است‌ که‌ با به‌ نمایش‌ گذاشتن‌ هبوط‌ فرشته‌ به‌ 

عالم‌ جسمانی‌ و مرگ‌ وی‌ در این‌ جهان‌، ختم‌ متافیزیک‌ عرفانی‌ و عالم‌ مثالین‌ 

را با پرداختی‌ از پیرمرد خنزرپنزری‌، مسخ‌ و از قالب‌ مرشد عرفانی‌ و حکیم‌ الهی‌ 

تهی‌ می‌کند؛ «جریان‌ سیال‌ ذهن‌» و به‌ کارگیری‌ روش‌ نوشتاری‌ مدرن‌ در آثار 

دیگر هدایت‌ و دیگر داستان نویسان اولیه ایرانی نیز تائیدی‌ بر گسست‌ از شیوه‌ی‌ 

نوشته‌های‌ سنتی‌ و شکل‌گیری‌ نوع‌ جدیدی‌ از ادبیات‌ در ایران‌ است‌.

 

هم چنین باید از نوشتن رمان‌های اجتماعی و تاریخی در عصر رضاشاه نام برد که 

تکانه‌های اولیه این ژانر مدرن ادبی را از عصر بیداری در زمانه مورد نوشتار ارتقا 

داد و کسانی چون مشفق کاظمی و محمد حجازی، با نوشتن رمان های «تهران مخوف»، «زیبا» 

و… زمینه‌های ادبی و گفتمانی دوران بعدی در ادبیات مدرن فارسی را به وجود آوردند.

 

وضعیت‌ در زمینه‌های‌ شعری‌ هم‌ به‌ همین‌ گونه‌ است‌؛اشعار دوره‌ی‌ مشروطیت‌ را 

نگاه‌ کنید؛ پر است‌ از شکست‌ فرم‌ و محتوا. نیما و دیگر شاعران‌ نوپرداز عصر رضا 

شاهی‌ بر پایه‌ی‌ این‌ تحولات‌ بود که‌ به‌ گذار از سبک‌ سنتی‌ شعر فارسی‌ دست‌ 

یافتند و ادبیات‌ منظوم‌ در خور شرایط‌ نوپیدای‌ جامعه‌ی‌ ایران‌ پدیدار ساختند؛ 

نیما آنجا که‌ بر حافظ‌ نهیب‌ می‌زند و از پشمینه‌ پوشی‌ شکایت‌ دارد، در حقیقت‌ 

با به‌ چالش‌ گرفتن‌ متافیزیک‌ سنتی‌، از جایگاه‌ والای‌ انسان‌ و برکشیدن‌ انسان‌ 

به‌ مقام‌ واقعی‌ خود سخن‌ می‌گوید.

 

نیما با تمام‌ وجود در مقابل‌ نماینده‌ی‌ فرهنگی‌ ایستاده‌ است‌ که‌ تاکنون‌ از 

زمان‌ حافظ‌ جلوتر نیامده‌ و هویت‌ آسمانی‌ خود را با الهام‌ از دیوان‌ حافظ‌ 

تعریف‌ می‌کند؛ این‌ گونه‌ سنت‌‌شکنی‌ها برآمده‌ از تحول‌ ذهنیتی‌ بود که‌ ارمغان‌ 

آشنایی‌ با دنیای‌ مدرن‌ در دوره‌های‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ی‌ مشروطیت‌ و عصر پدید 

آمدن‌ دولت‌ رضا شاه‌ بوده‌ است‌. فرم‌ و محتوای‌ سنتی‌ در شعر نیمایی‌ و دیگر 

اشعار نوگرایانه‌ از میان‌ رفته‌ و این‌ گسست‌ آن‌ چنان‌ واقعی‌ و تأمین‌ کننده‌ 

بوده‌ که‌ حتی‌ آخرین‌ ملک‌الشعرای‌ سنت‌گرا هم‌ نتوانسته‌ به‌ آن‌ بی‌توجه‌ باشد.

 

بر این‌ اساس‌ می‌توان‌ به‌ این‌ نظر میل‌ کرد سال‌هایی‌ که‌ سردار سپه‌، دولت‌ 

مطلقه‌ی‌ مدرن‌ ایران‌ را تشکیل‌ داده‌ بود و نهادهای‌ جدید در حال‌ استقرار 

بودند، به‌ تعبیر شاهرخ‌ مسکوب‌ «یکی‌ از چرخش‌های‌ دورانساز تاریخ‌ معاصر ایران‌ 

رخ‌ داد. دنیایی‌ فرو ریخت‌ و دنیایی‌ سر برکشید.» (داستان ادبیات و سرگذشت 

اجتماع، ص۱۵۷) در واقع، عینی‌ترین‌ نمود فرهنگی‌ و اندیشگی‌ عرصه‌های‌ این‌ 

دگردیسی‌ را ادبیات‌ آن‌ دوران‌ در خود جای‌ داده‌اند.

 

بنابراین که‌ تغییر در نقش‌ شاعران‌ و کارکرد شعر و گونه‌های‌ ادبی‌ دیگر یا 

پدیداری‌ اشکال‌ جدید ادبیات‌، محصول‌ وقوع‌ جنبش‌ مشروطیت‌ و در ادامه‌ی‌ آن‌ 

استقرار دولت‌ سردار سپه‌ بود؛ این‌ تغییرات‌ هم‌ در فرم‌ و شکل‌ اشعار پدید آمد و 

هم‌ محتوای‌ سابق‌ آن‌ها را به‌ چالش‌ کشید که‌ حکایت‌ از دگردیسی‌ در ذهنیت‌ 

نویسندگان‌ و شاعران‌ آن‌ دوران‌ داشت‌؛ همان‌ طور که‌ اشاره‌ شد تحول‌ و پیدایش‌ 

ژانرهای‌ هنری‌ چون‌: تئاتر ـ سینما ـ موسیقی‌ و سبک‌های‌ نقد ادبی‌ و 

روزنامه‌نگاری‌ نیز فرهنگ‌ سنتی‌ ایران‌ را با مضامین‌ و فضاهای‌ تازه‌ای‌ آشنا 

ساخت‌.

 

در واقع‌ با شکل‌گیری‌ این‌ فضا، یکی‌ از اساسی‌ترین‌ بنیان‌های‌ دنیای‌ مدرن‌ 

که‌ ابراز هویت‌ فردی‌ و ارزش‌ طبیعی‌ فردیت‌ است‌، در جامعه‌ی‌ ایران‌ که‌ 

همیشه‌ی‌ تاریخ‌ با ایل‌ و قبیله‌ و جماعت‌ خود را تعریف‌ کرده‌ بود، به‌ عرصه‌ 

رسید و با گسترش‌ این‌ انواع‌ ادبی‌ ـ هنری‌، حاق‌ واقع‌ «جریان‌ سیال‌ ذهن‌» و 

«تصویر متحرک‌» که‌ زاده‌ی‌ مدرنیسم‌ بود، در فرهنگ‌ ایران‌ به‌ وجود آمد.

 

با این‌ حال‌ ادبیات‌ مشروطیت‌ با افت‌ و خیزهایی‌ به‌ واسطه‌ی‌ گرفتار شدن‌ در 

چنگال‌ ایدئولوژی‌گرایی‌، در دهه‌های‌ بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا چهار دهه‌ بعد، روند 

سقوط‌ را طی‌ کرد و جریانی‌ که‌ می‌توانست‌ فرهنگ‌ مدرنیستی‌ را در ادبیات‌ و هنر 

ایرانی‌ ایجاد کند، به‌ حاشیه‌ رانده‌ شد. اما ادبیات‌ مشروطیت‌ در پاسخگویی‌ به‌ 

نیازهای‌ واقعی‌ جامعه‌ شکل‌ گرفت‌ و توانست‌ به‌ دور از ایدئولوژی‌ به‌ معنای‌ 

آگاهی‌ کاذب‌ ـ نه‌ ایده‌ داشتن‌ ـ مدرنیسم‌ ادبی‌ و هنری‌ را در ایران‌ پدید 

آورد؛ تاریخ‌ شعر نو دلالتی بر این مساله دارد. تاریخ‌ داستان‌های‌ ایرانی‌ را 

بخوانید. تاریخ‌ تئاتر و سینما و یا نقد ادبی‌ را ملاحظه‌ کنید، همه‌ ناظر بر 

شکل‌گیری‌ جریانی‌ تازه‌ است‌ و حکایت‌ از یک‌ تحول‌ مبنایی‌ و اساسی‌ در فرهنگ‌ و 

ادبیات‌ ایرانی‌ دارند. همین‌ دوره‌ بود که‌ به‌ عنصر پایه‌ای‌ ادبیات‌ مدرن‌ 

یعنی‌ به‌ رسمیت‌ شناختن‌ و ارزش‌ یافتن‌ فردیت‌ دست‌ یافت‌ و نویسنده‌ در واقع‌ 

در نوشته‌اش‌، لایه‌های‌ پیدا و پنهان‌ انسان‌ واقعی‌ و زیسته‌ در جامعه‌ و دارای‌ 

احساس‌ و عقل‌ و روابط‌ اجتماعی‌ و اخلاقیات‌ عینی‌ را به‌ تصویر می‌کشید. اما در 

دهه‌های‌ بعدی‌ که‌ ورق‌ برگشت‌ و آموزه‌های‌ حزبی‌ و دستوری‌ و باورهای‌ اعتقادی‌ 

ـ که‌ از قالب‌ واقعی‌ تهی‌ بودند و در خلاء فرهنگی‌ و از رؤیاهای‌ تعبیر نشده‌ی‌ 

ایدئولوژیها سر بر آورده‌ بودند ـ ادبیات‌ را به‌ تعهد و کنشهای‌ چریکی‌ و 

آموزه‌های‌ عرفانی‌ کشاندند و به‌ جای‌ ارزش‌های‌ انسانی‌ و واقعیات‌ اجتماعی‌ که‌ 

مدرنیستها در حوزه‌های‌ فرهنگی‌ (ادبیات‌ و هنر) بنیان‌ گذاشته‌ بودند، بی‌شخصیتی‌ 

و سردرگمی‌ را جایگزین‌ کردند.

 

نتیجه‌ آن‌ شد که‌ در میانه‌ی‌ جهان‌ رشد یابنده‌ به‌ مدرنیته‌ جهانی‌، 

بنیادگرایی‌ در تمامی‌ روایت‌های‌ آن‌، در جغرافیای‌ ایران‌ پدیدار شد. آن‌ 

استثناهایی‌ هم که‌ مثل‌ فروغ‌ فرخزاد و ابراهیم‌ گلستان‌ و… نیز جرقه‌هایی‌ بودند 

که‌ برآمده‌ از همان‌ دریافت‌ فردیت‌ و آزاداندیشی‌ بود که‌ آنان‌ با بیرون‌ 

کشیدن‌ خود از انحطاط‌ فرهنگی‌ و زوال‌ اندیشه‌ی‌ ایرانی‌، به‌ زبان‌ فارسی‌ 

جریان‌ مدرنیسم‌ را در کورسوهای‌ خود نگه‌داشتند و آبرویی‌ برای‌ فرهنگ‌ کهن‌ تبار 

ایرانی‌ در جهان‌ معاصر دست‌ و پا کردند که‌ اگر اینان‌ هم‌ نبودند، برهوت‌ 

فرهنگی‌ زودتر از اینها ما را به‌ تاریخ‌ سپرده‌ بود.

 

همین‌ آزاداندیشی‌ بود که‌ در زیر خروارها خاک‌ عدالت‌‌خواهی‌ و استعمار‌ستیزی‌ 

موهوم‌ و توهم‌ ایجاد عدالت‌ اجتماعی‌، زنده‌ به‌ گور شد در حالی‌ که‌ نفس‌های‌ 

اولیه‌ خود را در حیات‌ فرهنگی‌ ایران‌ زمین‌ می‌کشید؛ این‌ اتفاق‌ را با تمثیلی‌ 

از رمان‌ «دل‌ کور» اسماعیل‌ فصیح‌ به‌ پایان‌ ببرم‌. 

 

 
 

ژاله صادقیان

لینک دریافت:
دریافت

 

به کوشش و اهتمام:

 

 

 

"محمدکریم نقده دوزان" 

 

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی