تو را به جان شعر من

مباحث شعر‌‌‌، ادبیات و زبان پارسی

تو را به جان شعر من

مباحث شعر‌‌‌، ادبیات و زبان پارسی

تو را به جان شعر من

با سلام
این وب بیشترین تلاش خود را در جهت زنده نگاه داشتن ادبیات فارسی، به یاری خدا خواهد داشت...
از همکاری شعرای کلاسیک، نو به انضمام سپید و اهل ادب و هنر ایرانی استدعای همکاری دارم.
همچنین نظرات و پیشنهادات علاقه مندان به ادبیات فارسی به علاوه ی دوستان محقق و پژوهشگر می تواند راهگشای ما باشد که کمال امتنان از همگی شما خوبان را دارم.
با کمال احترام
محمدکریم نقده دوزان "مریزادخراباتی"

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

 

حضرت فاطمة الزهراء سلام اللّٰه علیها در ادبیات و زبان فارسی

تبریک ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) ۱۴۰۰ + متن، پیام و عکس نوشته روز مادر

 

ای همای سایه گستر ای تذرو خوشخرام

از «صغیر اصفهانی» بر تو دارم صد درود و صد سلام

 

 

 

حضرت زهرای مرضیه سلام اللّه علیها در ادبیاتِ زبانِ عرب و فارسی

 

بخش ابتدایی: 

شعر مظهر علاقه، عاطفه، تبلیغ، دفاع و فریاد است و در شعر ایرانی، علاقه و عاطفه نسبت به اهل بیت پیامبر(علیه السلام) باعث شده تا شعر فاطمی در ادبیات فارسی پدید آید.

نخستین آثار شعر اهل بیت (علیهما السلام) در منظومه ی بلند پدر شعر ایران – فردوسی طوسی – در قرن چهرم آشکار شد و هم او در ابیاتی از حماسه ی خود زبان به ستایش و اظهار ارادت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام) گشود. نخستین سروده ها درباره ی دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با اشعار ناصر خسرو قبادیانی، سنایی، غزنوی، قوامی رازی و... آغاز می‌شود. اشعار فاطمی این مرحله دارای ویژگی ارزشمندی است و آن اینکه بیان حقایق تاریخی و عقاید دینی در آن فراوان و تصنعات و تکلفات ادبی در آن کمتر است.

می دانیم که هیچ کس نمی‌تواند مقام حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بیان کند به جز معصومین (علیه السلام) و این امر باعث دشواری سرودن در شأن والای حضرت زهرا(سلام الله علیها) شده است.

 

شعر فاطمی در چهار قالب معنایی و محتوایی قابل بررسی است:

۱. نگرش روایی و تاریخی ؛ ۲. نگرش فلسفی و کلامی ؛ ۳. نگرش تخیلی و شاعرانه ؛ ۴. نگرش عاطفی و شخصی

 

بدون شک بسیاری از سروده ها دو، سه و یا هر چهار جنبه را به هم آمیخته دارند و تعداد اشعاری که تنها یکی از جهات را لحاظ کرده باشد، فراوان نیست. سؤال این است که آیا شاعران راههای دیگری برای شناختن و شناساندن آن وجود شریف نداشتند که غالب آنان خود را در سنتهای ادبی گذشتگان – و مدایح و مراثی و مناقب – زندانی کرده اند؟ اکنون با ذکر نمونه‌هایی – با اولویت دادن به شعر معاصران – به بررسی این نگرشها می‌پردازیم.

 

۱. نگرش روایی و تاریخی:

در این نگرش شعرها بر مبنای مقاطعی از زندگی ایشان، چون ازدواج، فدک، شهادت یا احادیثی که جایگاه حضرت را بیان میدارد، سروده شده اند. برای مثال می‌توان شعر ابن حسام خوسفی، شاعر قرن نهم هجری، را با عنوان مهمانی کردن جناب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نام برد:

 

ز بر اطراف باغ، از چمن گلعذار

مجمره پر عود کرد، بوی خوش نوبهار

 

 

و یا قصیده ی مروج الاسلام کرمانی:

 

ای دُر دُرج حیا و آیت عظمی

بضعه ی خیرالوری و مریم کبری

 

تا آنجا که میگوید:

آه که در مدت قلیل چه آمد

بر سرت از مردمان بی سر و پا

 

 

اگر شاعران قادر باشند از ظواهر امور بگذرند و رابطه ی حوادث را با یکدیگر درگذشته و آینده تحلیل کنند و در عین حال از لطافت خاص بیان شعری دور نیافتند، باید گفت که به شأنی عالی در شعر دست یافته اند. مثنویهای احمد عزیزی در کتاب لاله‌های زهرایی حرکتی است در این سو و نیز قصیده ی زیبای فرید، شاعر معاصر، با مطلع «روزی که دفن کرد علی بیصدا ترا»، ضمن اشاره به مرحله ی تاریخی حیات آن حضرت (سلام الله علیها) به تحلیلی منطقی و در عین حال شاعرانه دست یافته است.

 

۲. نگرش فلسفی و کلامی:

اشعاری را که عمدتاً به نقش زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در عالم هستی و مقام معنوی و روحانی و عرفانی اش می‌پردازد، می‌توان دارای جهتی فلسفی و کلامی دانست. از این دست اشعار از دیرباز تا کنون گفته اند و می‌گویند. بسیاری از این سروده ها تکرار سخنان شعرای متقدم و بخشی نیز مبتنی بر نکات ظریف و تازه ای است. یکی از بهترین این گونه اشعار، مثنوی محمد فکور صفا (متخلص به فکور) است که تفسیری از «مناقب منسوب به ابن عربی» می‌باشد. مثلاً در تفسیر صفتی از صفات آن حضرت (جواد العالم العقلیه)، گوید:

 

عقل کل، اول ظهور باری است

وان ظهور اندر موالی، جاری است...

چون که ظرف جان زهرا کامل است

عقل کل را در پذیرش شامل است

حضرتش مشکات نور عقل شد

تا که نور او به عالم نقل شد...

در لباس زن هویدا شد ولی

یازده انوار از او شد منجلی...

 

ابیاتی که جنبه ی فلسفی دارند، غالباً در مقدمه ی قصاید قرار گرفته اند؛ چنانکه شاعر معاصر، محمد علی صاعد، در مقدمه ی قصیده ای در ستایش حضرت زهرا (سلام الله علیها) آورده است:

 

کیست وجودش ز بعد خالق اکبر

فوق وجود و ز حد وصف فراتر؟

کیست که باشد وجود، ذیل وجودش

هست عَرَض، هرچه هست و اوست چو جوهر

 

اشعاری با این گونه مضامین با این همه ارجمندی، در نهایت «شعر خواص» است و از نظر ارتباط با عموم، محدودیتهایی دارد، و لذا باعث روی آوردن مردم به شعرهای عامیانه و مبتذل شده است.

 

۳. نگرش تخیلی و شاعرانه:

در این گونه شعرها که دارای نگرش تخیلی به قضایا هستند، تخیل هنری و مفاهیم فاقد مصادیق خارجی بر سایر جنبه ها غلبه دارد. نمونه مبالغه آمیز این گونه اشعار، مدیحه ی سنجر کاشانی است که به جای آنکه خواننده شعر به اعجاب در برابر صفات عالیه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) برسد. در برابر نازک خیالی و مضمون یابی شاعر شگفت زده می‌شود:

 

هم خضر آب داشت، هم اسکندر آینه

مثل تویی که دید در آب و در آینه؟

از بیم چشم زخم فلک ز آفتاب و ماه

حاضر کند به بزم تو با مجمر آینه

عکس ترا که شعله ی صف سرکش آمده است

در بر اگر کشد نکند باور آینه

تا آنجا که گوید:

تقلید وضع ساره ی خیر النسا نمود

زان رو نکرد بر سر و بر، زیور آینه

بانوی عرش حجله و خاتون خلد زاد

آن کز حیا نخواسته از شوهر آینه

 

همین نازک اندیشی در شعر «خسرو احتشامی» شاعر نوجوی معاصر یافت می‌شود بی آنکه کلیت شعر، وقف خیال آفرینی شود:

تا رخصت حضور نیابد، شب طلوع

مهتاب از ادب نتراود به روزنش....

تا کعبه راز سنگ کرامت نیفکند

از چشم روزگار نهان است مدفنش

 

این گونه سخنان از مصادیق «یجوز للشاعر ما لا یجوز لغیره» هستند. باری باید پذیرفت که شعر را عالمی دیگر است و شعر خالی از خیال لطفی ندارد. لکن گستره ی پرواز خیال در شعر متعهد تا جاییست که از هدف دور نیافتیم. نباید فراموش کرد که هدف اصلی شعر دینی، بویژه شعر اهل بیت، بیان حقیقت، ترویج ارزشهای توحیدی و گسترش فضیلت است.

 

۴. نگرش عاطفی و شخصی:

آن دسته از اشعاری که بیان عواطف دینی و احساس ارادت به آستان مقدس فاطمه ی مطهر (سلام الله علیها) و مصیبتهای ایشان در آنها غلبه دارد، می‌تواند به عنوان سروده‌های عاطفی قلمداد شود.

 

حساب سروده‌هایی را که درباره ی شهادت و مظلومیت آن حضرت است، باید جدا کرد زیرا تأثیر واقعه در بسیاری از موارد بیش از تأثیر زبان شعر است، به ویژه آنکه شاعران برای ایجاد انگیزش عاطفی در مردم، عمداً- یا سهواً- از باطن حوادث گذشته و به پوسته ی آن- با تفصیل و رنگ و لعاب- می‌پردازند و گاه شعر را از لطافت هنری و محتوای توحیدی- هر دو- خالی می‌کنند. این گونه اشعار عوامانه ضربات مهمی بر فرهنگ عمومی دینداران در گذشته وارد کرده است، که هنوز آثار آن باقی است.

 

بررسی شعر فاطمی در مرحله ی کنونی

تکرار و تقلید، کلی گویی، استفاده ی زیاد از بیان خبری و تقریری، بازیهای لفظی و افراط در موازین سخنوری، از مهمترین موانع تأثیرگذاری عاطفی در شعر هستند. یکی از مهمترین موفقیتهای شعر فاطمی در دهه‌های اخیر فایق آمدن برخی از شاعران بر این موانع است. شاعران امروز شیوه‌های مختلفی را برای انگیزش عاطفی در شعرهای خود تجربه می‌کنند. گاه بیان یک واقعیت از ابعاد و زوایای گوناگون و استفاده از استعارات لطیف را راهی برای نفوذ در دلها قرار می‌دهند. در ترجیع بند طولانی محمد علی مجاهدی (متخلص به پروانه)- درباره ی هجوم به خانه ی آن حضرت (سلام الله علیها)، پس از رحلت پدر بزرگوارش (صلی الله علیه و آله و سلم)- تلاش برای دست یافتن به بیان لطیف و شاعرانه حقایق به وضوح دیده می‌شود:

سوخت بال کبوتران حرم

کار این شعله ها به لانه کشید

دامن گل که سوخت از آتش

شعله سر از دل جوانه کشید

 

گامهایی در مسیر بازآفرینی اشعار گذشته، از سالها پیش آغاز شده است. شاعران معاصر نیز در وصف مدایح اهل بیت (علیهما السلام) لب به سخن گشوده اند که در زیر به نمونه‌هایی اشاره شده است.

 

برای نمونه به قسمتی از شعر شکوفه‌های فریاد خسرو احتشامی بنگرید:

 

تو ستاره ای و تو اختری؛ مه و مهر و زهره و مشتری

نکنند با تو برابری؛ تو یگانه دخت پیمبری

تو همای اوج سعادتی، تو سپهر عصمت و عفتی

تو قرین مهر ولایتی، به خدا که همسر حیدری

به حسن ستاره ی روشنت، که حسین آن گل گلشنت

به خدا رسیده ز دامنت، به خدا تو معنی مادری

 

شعر «سرای فاطمه» سروده ی حمید سبزواری، است:

 

حجره گلین است و کوچک است و عجب آنک

هست جهانی، چو جای فاطمه دارد

رشحه ی ایمان تراود از در و بامش

خانه ی علم است و باب علم در آن است

 

بر این گونه شعرها می‌توان «راز شب» سروده ی شهریار را نیز افزود.

 

شعر فاخر و چند بعدی: بخش دیگری از شعرها دارای افکار نو، لطف عواطف، تازگی اسلوب و قدرت اثرگذاری ویژه ای هستند. بر اینها باید در آمیختن هر چهار بعد افزوده شود. قصیده ی شیوای خسرو احتشامی، با عنوان شکوفه‌های فریاد، از این دست است:

 

روز نخست چون گل این بوستان شکفت

عِطر عفیف عشق فرو ریخت بر تنش...

هم باشدش بهار رسالت در آستین

هم می‌چکد گلاب ولایت از دامنش

مردآفرین زنی که خلیلانه می‌شکست

بتخانه خلاف خلافت ز شیونش

از سدره نیز در شب معراج می‌گذشت

حرمت اگر نبود عنانگیر توسنش حرمت اگر نبود عنانگیر توسنش

 

 

همچنین است سروده ی قادر طهماسبی (فرید) که در روشن بینی تاریخی و نگرش عاشقانه به دین، لطفی بیش از دهها غزل به قصیده اش داده است:

 

ناموس دردهای علی بودی و چو اشک

پنهان نمود غیرت شیر خدا ترا

دفن شبانه ی تو که با خواهش تو بود

فریاد روشنی است ز چندین جفا ترا...

یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست

در سایه داشت گرچه علی چون هما ترا...

دادند در بهای فدک آخر- ای دریغ-

گلخانه ای به گستره ی کربلا ترا...

 

شعر جوشان احمد عزیزی در همین زمینه در کلیت خود به همین شعر متکامل و چند بعدی می‌پیوندد. او گرچه بیشتر در مجموعه‌های خود از «ضریح گمشده ی گل یاس» سخن رانده بود، در «لاله‌های زهرایی» اسم و مسمای خود را یکسره نثار شعر فاطمی کرد:

 

حضرت زهرا دلش از یاس بود

قطره‌های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

می چکانید اشک حیدر را به چاه...

گریه آری، گریه چون ابر چمن

بر کبود یاس و سرخ نسترن...

این دل یاس است و روح یاسمین

این امانت را امین باش ای زمین

نیمه شب دزدانه باید زیر خاک

ریخت بر روی گل خورشید، خاک

مدفن این ناله غیر از چاه نیست

جز تو کس از قبر او آگاه نیست

 

غزلواره‌های کوتاه فاطمه راکعی

ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای

هرجا نشان تست، ولی بی نشانه ای...

تصویر شاعرانه ی در خود گریستن

راز بلند سوختن عارفانه ای...

 

شاعر جوان، فاطمه سالاروند با چنین مطلعی:

خم کرد پشت زمین را ناگاه داغ گرانت

هفت آسمان گریه کردند بر تربت بی نشانت

 

برخی از ویژگی‌های کلی این پدیده ی نو در شعر فاطمی را دارا هستند.

 

 

گسترهٔ ادبی؛

در حوزهٔ ادبیات فارسی و عربی، در برخی نوشته‌های تفسیری و سفرنامه‌های فارسی و بنا به ضرورت نقل آیات و احادیث، به موضوعات پیرامونی فاطمه زهرا نیز اشاره شده‌است. بااین‌حال، آثار منظوم دربارهٔ فاطمه زهرا از غنا و کیفیت بیشتری برخوردارند. ادبیات شیعی — که آثار دربارهٔ فاطمه زهرا را نیز دربرمی‌گیرد — از صدر اسلام و با سرودهٔ عربی “حَسّان بن ثابت”، در روز غدیر خم آغاز شد و در سدهٔ چهارم هجری در زبان فارسی نیز گسترش یافت. در این ‌میان پنج رویکرد در سروده‌های فاطمی جریان دارد:

  1. رویکرد روایی و تاریخی
  2. رویکرد علمی و عرفانی
  3. یکرد فلسفی و کلامی
  4.  
  5. رویکرد تخیلی و شاعرانه
  6. رویکرد عاطفی و شخصی
  7. رویکرد چندوجهی و فاخر.

این رویکردها در قالب‌های قصیده، غزل، ترکیب‌بند، مُسَمَّط، رباعی و شعر نو تبلور یافته‌است.

(بصیری و شفیعیان، فاطمه (س) در شعر فارسی، دانشنامهٔ فاطمی، ۲: ‎ ۴۸۳–۴۸۶)

ب ) شعر فارسی:

برخی از شاعران زبان فارسی که در سروده‌های خود به موضوعات پیرامونی فاطمه زهرا سلام الله علیها پرداخته‌اند عبارتند از:

دقیقی، فردوسی، غضائری رازی، ناصرخسرو، سنایی، قوامی رازی، عطار نیشابوری، سعدی، خواجوی کرمانی، حسین واعظ کاشفی، بابا فغانی شیرازی، هلالی جغتائی، اهلی شیرازی، وحشی بافقی، محتشم کاشانی، عاشق اصفهانی، قاآنی شیرازی، جیحون یزدی، صفای اصفهانی، ادیب‌الممالک فراهانی، محمدتقی بهار، محمدحسین غروی اصفهانی، صغیر اصفهانی، مهدی الهی قمشه‌ای، شهریار، سید روح‌الله خمینی، حسن حسن‌زاده آملی، حمید سبزواری، مشفق کاشانی، محمدحسین بهجتی اردکانی، محمود شاهرخی، نصرالله مردانی، قیصر امین‌پور، سهیل محمودی، عبدالجبار کاکایی، احمد عزیزی، محمدرضا آقاسی، غلامرضا قدسی، جواد محدثی، علیرضا قزوه، حمیدرضا شکارسری، سپیده کاشانی و نیره سعیدی،

(بصیری و شفیعیان، فاطمه(س) در شعر فارسی، دانشنامهٔ فاطمی، صفحه ۲ : ۴۸۹-۵۱۲)

ج ) شعر عرب؛

ادبیات شیعی در شعر عربی نیز با شعر حسّان بن ثابت آغاز می‌شود. دراین‌میان اشعاری نیز از علی بن ابی‌طالب در غم ازدست‌دادن فاطمه زهرا نقل شده‌است. رویکردهای رایج به شعر فاطمی در ادبیات عربی عبارتند از:

  1. رویکرد روایی و تاریخی،
  2. رویکرد عاطفی،
  3. رویکرد اخلاقی،
  4. رویکرد تخیلی،
  5. رویکرد فلسفی و
  6. رویکرد روایی و سیاسی.

این سروده‌ها به‌صورت پراکنده در کتاب‌هایی مانند؛

مناقب آل ابی‌طالب، ریاضُ الْمَدحِ وَ الرَّثاءِ فی مَدحِ و رَثاءِ النَّبیِّ و آلِهِ الاَطْهار، فاطِمَةُالزّهراءُ فی دیوانِ الشِّعرِ الْعربی و لِلزّهراءِ شَذَی الْکَلِمات گردآوری شده ‌است. برخی از این شاعران ادب عرب عبارتند از:

سید حِمیَری، دیکُ الْجِنّ، مهیار دیلمی، قَتادَة بن ادریس، شیخ حرّ عاملی، سید محمدمهدی بحرالعلوم، محمدحسین غروی اصفهانی، سید صدرالدین صدر و محمدحسین کاشِفُ‌الغِطاء

(محمدرضایی و واصلی، فاطمه (س) در شعر عربی، دانشنامهٔ فاطمی، صفحه ۲ : ۵۱۶- ۵۷۲)

د ) در بخش زندگی‌نامه؛

 آثار بسیاری با رویکردهای روایی–تاریخی، تربیتی–اخلاقی و مذهبی–کلامی نوشته شده‌است. برخی از مهم‌ترین این آثار عبارتند از:

  1. السّقیفة و فدک جوهری بصری،
  2. فَدَکٌ فِی التّاریخ سید محمدباقر صدر،
  3. بحارالانوار محمدباقر مجلسی
  4. عوالم العلوم بحرانی اصفهانی،
  5. فاطمةالزهراء بهجة قلب مصطفی احمد رحمانی همدانی،
  6. شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی،
  7. مُنتَهیُ‌الآمال عباس قمی،
  8. فاطِمَةُالزّهراء مِنَ الْمَهدِ اِلَی اللَّحَد سید محمدکاظم قزوینی،
  9. زندگی‌نامهٔ فاطمه زهرا سید جعفر شهیدی،

 (معموری، کتاب‌شناسی فاطمه (س)، دانشنامهٔ فاطمی، ۲:‎ ۵۶۸–۵۷۱)

ه ) در حوزهٔ کتاب‌های تحلیلیِ اخلاقی–تربیتی:

می‌توان به؛ اَلزَّهراءالْقُدوَة محمدحسین فضل‌الله و فاطمه زهرا بانوی نمونهٔ اسلام ابراهیم امینی اشاره کرد،

 

 

 

 

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ به اهتمام مرتضی روح افزا

 

 حضرت مادری تو ای بانو
ما تمامی به مهر تو فرزند

ل لحظه های تو،  قدر لیله قدر
تالی کوثری به هر لبخند

م ما عرفک… به جز نبی و علی
جز خدا ای حبیبه ی داور

ا از مدیح شما چه گویم من
جز شما کیست بر پدر مادر…

باتشکر ازشاعرگرامی : ابتدای هربیت = حلما
(نام سایت پایگاه فرهنگی حلما)

********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ مرتضی روح افزا

ما شیعه و… لیس دیننا الا العشق
از عشق همیشه سمت و سو می گیریم

ما فارغ اگر از می و مستی  هستیم
از باده ی اشک خود سبو می گیریم

این آب وضوی ما که معمولی نیست
با مهریه ی شما وضو می گیریم

وقتی که به مجلس شما می آییم
از عطر اصیل  یاس،  بو می گیریم

در سینه ی خود مدینه ای ساخته ایم
از خاک مزارت آبرو  می گیریم

با دشمن تو همیشه دشمن هستیم
با شیعه ی  تو هماره خو می گیریم

ما از نگه تو حیدری علیه السلام گردیدیم
با یاد تو ذکر حق و هو…  می گیریم

*********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ علی ذوالقدر

رو کرد خدا قدرت پنهانی خود را
تا خلق کند حوری انسانی خود را

ابلیس بهشتی بشود گر بگذارد
بر خاک قدم های تو پیشانی خود را

هفتاد یهودی نه، که سلمان و ابوذر
مدیون تو هستند مسلمانی خود را

در بند غمت هر که اسیر است عزیز است
آزاد مکن یوسف زندانی خود را

چون مور اگر ریزه خور خوان تو باشیم
یک روز ببینیم سلیمانی خود را

ترسی ز اجل نیست به این شرط که باشیم
در روضه تو لحظه پایانی خود را

دل را به منای غم تو ذبح نمودیم
از یاد مبر این همه قربانی خود را

********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ مرحوم عبد العلی نگارنده

کس نداند مقام زهرا را
تا نداند مرام زهرا را

کس نداند در اقتدا به رسول
جز علی اهتمام زهرا را….

حضرت قائم از تبهکاران
می کشد انتقام زهرا را

ملک دوزخی اگر شنود
از نگارنده نام زهرا را

بشنود این خطاب از یزدان
که رها کن غلام زهرا را

******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ سید پوریا هاشمی

شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست..
دست این دست به دامن شده محشر بالاست..

سوختن آب شدن بی کس و بی یار شدن
سختی عشق همینست رهش سربالاست..

آنچه ساقی ازل داد همان مینوشم..
رتبه مستی ما از تب ساغر بالاست..

چون که خاک قدمت شد شرفش بخشیدند..
تا قیامت به همین مرتبه این سر بالاست

ما فقط زیر پر چادرتان آرامیم..
حس وابستگی طفل به مادر بالاست..

هرچه دارند به خانه به گدا میبخشند..
خب طبیعیست شلوغی دم در بالاست..

قبل تو ننگِ عرب، داشتن دختر بود
بعد تو میل به آوردن دختر بالاست

عالمی گفت که این خطبه تمام دین است
لطف زهراست فقط شیعه سرش گر بالاست..

همه زندگی ات را به امامت دادی..
از زمین خوردن تو پرچم حیدر بالاست..

بر روی شهپر جبرئیل فقط جای تو بود..
شاهد بندگی تو ورم پای تو بود.

*******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ وحید محمدی

دل خوشی یعنی خدا را داشتن
در بهشت لطف او جا داشتن
بین سینه حب مولا داشتن
مادری مانند زهرا داشتن

دل خوشی یعنی دو دنیا مال ماست
روز محشر فاطمه دنبال ماست

بندگی یعنی عبادات شبش
ذکر تسبیحات بر روی لبش
سجده های غرق نور زینبش
آن حجابی که رسید از مکتبش

بندگی یعنی حجاب فاطمه
سجده های ناب ناب فاطمه

عشق یعنی خنده های فاطمه
پر گرفتن در هوای فاطمه
نوکری کردن برای فاطمه
با امید یک دعای فاطمه

عشق یعنی یک نگاه مادری
سر پناهی در پناه مادری

زندگی یعنی سکوتی پر سرور
انعکاس نور در سیمای نور
و بساط عاشقی ها جور جور
دور باد از زندگیشان چشم شور

زندگی یعنی بهشت بندگی
بندگی کردن برای زندگی

سادگی یعنی به کم ها ساختن
در تنور خانه نان را ساختن
و حصیری زیر پا انداختن
نه به دنیا و طلا دل باختن

سادگی یعنی دو لیوان گلی
وصله نعلین مولایم علی

*******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ رضارسول زاده

تا آسمانی هست پرواز است بالی هست
در دل امیدی هست تا راه وصالی هست
شکر خداوندی که با تو آشنایم کرد
در سجده می افتم که نورت این حوالی هست
درک مقامات تو و ذهن بشر ، هیهات
دل خوش به این ماندیم که خواب و خیالی هست
سلمان شدن که نیست ساده ، کار می خواهد
سه قرن اول انتظار خاکمالی هست
تو رحمت محضی و فیضت می رسد دائم
تا که نگاه لطف تو بر این اهالی هست

ما از تو ممنونیم ذره پروری کردی
قابل نبودیم و تو بر ما مادری کردی

راز شب قدری و قدرت را خدا داند
تو سرالاسراری و این را مصطفی داند
یعنی خدا شیرازه ی خلقت تو را خوانده
وقتی تو را محور بر آن جمع کسا داند
حیدر نبود ، هم کفو تو پیدا نمی گردید
شان تو را تنها علی مرتضی داند
از انبیا هم عصمت تو هست بالاتر
آری خدا این رتبه ی خیرالنسا داند ؟
اول نمود اقرار ای مادر به فضل تو
هر کس که خود را سائل آل عبا داند

با عشق تو بانو گره خورده حیات ماست
روز قیامت مهر تو برگ نجات ماست

تو آسمان و یازده خورشید دنبالت
وقت سلوکت می رسد پیش خدا بالت
نامی ز حورالعین در آیات انسان نیست
این هم یکی از صد هزاران وصف اجلالت
وحی است گویا ، احترامت واجب عینی است
وقتی که می پرسد نبی هر روز احوالت
شیرین ترین میوه هایت را به ما دادی
جبریل شد جبریل با یک میوه ی کالت
ما فکر دنیا و تو فکر محشر مایی
ما آرزومان چیست و تو چیست آمالت !

“حی علی خیر العمل” یعنی ولای تو
یعنی که نیکی کردن بر بچه های تو

بوی خدا آید ز هر جا بگذری خانم
وقت عبادت از خدا دل می بری خانم
وقتی سفر می رفت پیش تو دلش می ماند
تو باعث دلتنگی پیغمبری خانم
تو ازدواجت با علی امری الهی بود
خوشحال بودی که برای حیدری خانم
مریم زمان خود زنی برتر به عالم بود
تو از زنان هر دو عالم برتری خانم
گویند مردم کاش ما هم فاطمی بودیم
روزی که تو فرمانروای محشری خانم

پیش خدا خوش باش جای تو به دنیا نیست
با آن کمال اینجا برای روح تو جا نیست

نزد خدا دارای عز و اعتباری تو
ام ابیها شاه بیت روزگاری تو
تو حجت الله بر امامان هستی ای مادر
می ماند آدم با مقاماتی که داری تو
تیغ دو دم یا که سپر ، حیدر نمی خواهد
شیر خدا را  هم سپر ، هم ذوالفقاری تو
اما علی را باورش کی بود تا بیند
در هر کجای خانه اش لاله بکاری تو
محشر به هم می ریزد از یک سو حسین بی سر
از یک طرف هم دست عباست می آری تو

بر رشته های چادر تو دست اندازیم
بر این مقام نوکری آن روز می نازیم

*********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ سید محمد میر هاشمی

ای بهار عطوفت ای زهرا
ای شهید محبت ای زهرا
مشعل عاشقی ز تو روشن
ای چراغ هدایت ای زهرا
رحمت واسعه تو می باشی
بی کران ، بحر رحمت ای زهرا
عشق تو می رهاند انسان را
از حضیض مذلت ای زهرا
ای که همپایه ی نبی باشی
به مقام و به رتبت ای زهرا
کوچک از بهر قامت روحت
خلعتی نبوت ای زهرا
تا خدایی تو راه طی کردی
در مسیر حقیقت ای زهرا
تو خدایی ، پیمبری ؛ نه ، نه
ای امام کرامت ای زهرا
هیجده عالم وجودت را
هیجده دوره فطرت ای زهرا
منشا هر کمال و خیری تو
ای سراپا عنایت ای زهرا
علم کامل صحیفه ات باشد
ای سپهر فقاهت ای زهرا
چون تو در عالم جوانمردی
نیست یک با مروت ای زهرا
موج می زد همیشه در همه جا
در وجودت متانت ای زهرا
اشبه الناس بر نبی بودی
به جمال و جلالت ای زهرا
ای که بودی برای پیغمبر
دختری با درایت ای زهرا
بر نبی مهربان تر از مادر
بودی ام رسالت ای زهرا
مایه ی فخر خالق سبحان
سر بلندی خلقت ای زهرا
بر سر مرد و زن خداگونه
داری آری تو منت ای زهرا
قله های کمال را فاتح
بس که داری تو همت ای زهرا
همه مردان به پیش تو خاموش
ز تو گشته به حیرت ای زهرا
که دفاع از حریم خود کردی
درس آموز غیرت ای زهرا
سردی ابتذال از نامت
گرمی نور عفت ای زهرا
بیتت آن خانه ی گلی باشد
زادگاه امامت ای زهرا
خطبه هایت کلام ربانی
همه لبریز حکمت ای زهرا
بی وضو نام تو نشاید گفت
دارد این آیه حرمت ای زهرا
نام پاکت چو در میان آید
دل شود پر حلاوت ای زهرا
تو همانی که روح ایثاری
ای خدای عطوفت ای زهرا
چشم اهل مدینه بر دستت
جود و احسان ، مرامت ای زهرا
سائلی رد نشد ز درگاهت
بس که کردی اعانت ای زهرا
سائل کوی تو منم ، دارم
طلب استعانت ای زهرا
ای که پیراهن عروسی خود
هبه کردی ز رافت ای زهرا
بارها نان کودکانت را
داده ای با سخاوت ای زهرا
بارها خود گرسنه خوابیدی
بهر سیری امت ای زهرا
هر یتیم و اسیر و مسکینی
بهره مند از عطایت ای زهرا
بس که انفاق مال و جان کردی
آیه آمد به شانت ای زهرا
هیچ کس جز علی تو را نشناخت
ای گل با طراوت ای زهرا
تو و مولا دو جسم و یک روحید
روح تابی نهایت ای زهرا
ای نمازت نیاز بیت الله
کعبه ی آل عصمت ای زهرا
عالم دل ز عشق تو دارد
شور و شوق و ارادت ای زهرا
کاش بودم پرستوی کویت
کن دعایم اجابت ای زهرا
کاش من هم شبیه تو بودم
در کمال شجاعت ای زهرا
داشتم در وجود خود از تو
کاشکی یک علامت ای زهرا
از در خانه ات چنان سلمان
طلبم استقامت ای زهرا
چادر وصله دار مشکی ات
پرچم مهدویت ای زهرا
ز طرب خانه ی دلم بگذر
هله پیر طریقت ای زهرا
به خداوندیت قسم مادر
کن نگاهی به طفلت ای زهرا
دست بشکسته ی تو می باشد
دستگیر قیامت ای زهرا
چشم محشر به نور تو خیره
بس که داری مهابت ای زهرا
شیعه ات از پل صراط آنجا
بگذرد در سلامت ای زهرا
می رهد دل ز آتش عصیان
گر کنی یک اشارت ای زهرا
ای بسیجی شهر پیغمبر
پاسدار ولایت ای زهرا
رزم تو در مدینه ی غربت
شد حدیث شهامت ای زهرا
کرده ای با نثار خون دلت
رهبرت را حمایت ای زهرا
تو گذشتی ز هستی ات آری
بیمه کردی شریعت ای زهرا
ای سکوتت بنای هر فریاد
بانوی با اصالت ای زهرا
مرقد مخفی ات کند رسوا
دشمنت تا قیامت ای زهرا
یاس دین بودی و خزان دیدی
در هجوم عداوت ای زهرا
لال آید به محشر آن کس که
بر تو کرده جسارت ای زهرا
وای حق تو و علی بردند
غاصبان خلافت ای زهرا
خصم رو در رویت ذلیل آری
داشتی بس که هیبت ای زهرا
روز بیعت تمام یثرب دید
خصم را در حقارت ای زهرا
به خدا که تو سیف الاسلامی
بس که کردی رشادت ای زهرا
چه کسی بر رخ تو سیلی زد ؟
که نمود این شرارت ای زهرا ؟
ای شفیعه به یوم وانفسا
شیعه را کن شفاعت ای زهرا
سه صله خواهد از تو این دل خون
یک ، ثبوت سیادت ای زهرا
کوثرا آن دو حاجت دیگر
کربلا و شهادت ای زهرا

**********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ سید پوریا هاشمی

دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم ب
ازهم طبع گدا دارم هنوز

سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز

لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز

نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است
در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز

خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم
کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز

گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز

درنمازم هم به روی شانه ام شال عزاست
من به یمن شال مشکیتان عبا دارم هنوز

باهمان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز

بازهم درخانه ام عطر فدک پیچیده است
چون که از خرمای باغت چندتا دارم هنوز

هرکجا ذکر تو شد برمن حسین الهام شد
درمیان روضه ات غار حرا دارم هنوز

مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز

من بدم می آید از درها که بد وا میشوند
نفرت از مسمار و از این چیزها دارم هنوز

بعد تو دیگر علی را هیچکس خندان ندید
طعنه هم میزد کسی میگفت عزادارم هنوز

********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ مسعود یوسف پور

دست دستاس تو نان داد همه دنیا را
کرمش برد پی شغل گدایی ما را
قرص خورشید همان نان سر سفره ت بود
رفت تا پر کند از گندم تو بالا را
پرورش داد در این فاصله ی هجده سال
نظرِ امّ ابیهایی تو بالا را
سایه ات نیز نیفتاد به دیوار محل
سایه ات نیز ندید آدم نابینا را
یک نخ از وصله ی آن چادرتان کافی بود
که مسلمان بکند کل یهودی ها را
خواست روشن بشود عرش ، خدا فرمان داد
بنویسند در اطراف زمین زهرا را

بنویسند تو را زهره ی تابان علی
بنویسند که خورشید تویی جان علی

بنویسند تو را مادر پیغمبر ها
بنویسند تو را عشق همه حیدر ها
بنویسند که از صبح ازل تا امروز
نرسیده ست به پایین قدومت پر ها
ذوالفقار علی و تیغ کلام تو یکیست
خطبه ای خواندی و لرزید همه پیکر ها
بهتر آنکه بنویسند چه شد افتادی
یا چه شد شعله کشیدند ز داغت در ها
بنویسند چه شد فضّه خذینی گفتی
بگذارید بدانند چه شد نوکر ها
تنگیِ کوچه پر و بال تو را اذیت کرد
وای از افتادنِ یکمرتبه ی مادر ها

ردّ خون مرده گیِ بال و پرت خوب نشد
تو زمین خوردی و حالِ پسرت خوب نشد

*******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محسن حنیفی

صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد
هر کجا شد حرف از بانو، به نیکی یاد شد

گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پر سجاده اش روح القدس ایجاد شد

او که جای خود، گلوبندش اسیر آزاد کرد
حُر هم از یمن ادب بر نام او آزاد شد

روضه رضوان، رضای حضرت صدیقه است
از گل سرخ لباس او، فدک آباد شد

معنی نازک برای روضه اش آورده ام
وقت پروازش پرستویی اسیر باد شد

با پر زخمی دعاگوی شب همسایه بود
دست او روزی رسان خانه صیاد شد

این در آتش گرفته نیز حاجت می دهد
این در آتش گرفته، پنجره فولاد شد

روضه مظلومه، بعد از رفتنش مکشوفه شد
تا مصیبت خوان کوچه صورت مقداد شد

بعد پیغمبر اگرچه با تبسم قهر بود
لحظه ای با دیدن تابوت، زهرا شاد شد

طعنه ها، او را عروس خانه ی تابوت خواند
قاسم او نیز زیر سنگها داماد شد

اشکهایش گاه می‌گوید حسن، گاهی حسین
گریه های آخرش موقوفه اولاد شد

مریم آمد تا شریک گریه ی کوثر شود
روضه او کاف و هاء و یاء و عین و صاد شد

**********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ عباس احمدی

دیده آنگاه که با اشک ملاقات کند
رزق گریه طلب از مادر سادات کند

گریه هر کس نکند معرفتش کامل نیست
“گر چه صد مرحله تحصیل اشارات کند”

روز محشر که همه دیده گریان دارند
نوکر فاطمه آن روز مباهات کند

می زند از قفس عالم خاکی بیرون
هر که با سینه زنی سیر سماوات کند

یا علی گفتم و با منکر زهرا گفتم
برود توبه کند ترک عبادات کند

این چه سرّی است که در “بضعه منی” جاری است
که جهان حیرت از این کشف وکرامات کند

وصف نور تو نه در حد زبان بشر است
که خدای تو فقط قدر تو اثبات کند

آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول
حرمت اشک تو را خوب مراعات کند

زخم پهلوی تو با قلب علی کاری کرد
سالها گریه بر این عمق جراحات کند

آن که سیلی به تو زد، هیزم دوزخ باشد
همه شب تا به سحر گرچه مناجات کند

******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محمد جواد الهی پور

عالم اسیر جزر و مد بی قراری ات
طوفان چه کرده با دل دریا کناری ات
رخ در محاق برده ای ای ماه نیمه جان
نیلی شده ست روی تو از زخم کاری ات
دریای صبر…کوه نجابت…شکوه عشق
حیرت زده ست عاشقی از بردباری ات
در راه عشق صرف نظر کردی از وجود
جان جهان فدای ولایتمداری ات

تشبیه تو به هرچه به جزتو قشنگ نیست
پیش رخ تو نیلی دریا که رنگ نیست

درخانه سادگی و صفا موج می زند
در هر طرف حضور خدا موج می زند
لب بسته ایم و ناله ی دلهایمان بلند
در این سکوت محض، صدا موج می زند
مادر کنار پنجره پهلو گرفته است
بابا میان اشک و دعا موج می زند
سجاده ات دریچه ی بازی ست رو به عرش
درآن عبادت دوسرا موج می زند

گرچه دلش از آنهمه غم در تلاطم است
با این وجود وقت دعا فکر مردم است

کوه از غم تو دست به پهلو گرفته است
با ناله ات زمین و زمان خو گرفته است
از بازوی شکسته نگفتی که نشکند
کرار از تو قوت بازو گرفته است
ای چادر تو اوج حجاب و عفاف زن
از کور، مثل تو چه کسی رو گرفته است؟
در پرده های عصمتی و خانه ی تو نور
امروز شمع عمر تو سوسو گرفته است

از خانه ی تو نور به افلاک می رود
جان ابوتراب سوی خاک می رود

سرمایه ی سلاله ی نور و امامتی
امّید نا امیدی روز قیامتی
مدیون بخشش تو مدینه… نه…عالم است
آغاز بخششی و تمام کرامتی
آتش کجا و دیده ی گریان ماتمت
لبخند سربلندی روز ندامتی
با پهلوی شکسته به دنبال مرتضی
چشم جهان ندیده چنین استقامتی

باید در عاشقی به شما اقتدا کنیم
رخصت گرفته ایم که مادر صداکنیم

*****************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محمدحسین رحیمیان

چه افتخار بزرگی ، گدای فاطمه ایم
همیشه ملتمسین دعای فاطمه ایم
چه خوب شد که غلام وفای فاطمه ایم
مقلدان ره فضه های فاطمه ایم

تمام عمر نشستیم زیر پرچم او
همیشه روی لب ماست اسم اعظم او

خدا به خاطر او داده است ما را جان
به لطف حضرت زهرا شدیم با ایمان
رسیده خیر کثیرش به جمع ما هر آن
اگر نبود ، نبودیم حیدری الآن

هوای حیدریون را همیشه دارد او
رویم سمت جهنم؟! نمی گذارد او

ندیده ایم زنی را ازو خدایی تر
ندیده ایم ازو شیعه ای ولایی تر
برای حضرت مولا ازو فدایی تر
ز فاطمه احدی نیست مرتضایی تر

به جرم اینکه شعار علی علی سر داد
میان شعله ی یک عده بی وفا افتاد

برای اینکه نگویند علی شده بی یار
کشیده حضرت ریحانه زحمت بسیار
شکست حرمت او بین آن در و دیوار
غریب بود میان چهل نفر اشرار

زبان ز گفتن این ماجرا حیا کرده
برای حضرت مولا پسر فدا کرده

نوشته اند که بد کینه ها زدند او را
به پیش چشم علی بی هوا زدند او را
برای کشتن شیر خدا زدند او را
مغیره های بدون حیا زدند او را

هزار روضه نا گفته آمده سر او
سه ماه گریه ی خون بود کار بستر او

ازین زمانه بی رحم خسته بود سه ماه
عزا گرفته ی آن دست بسته بود سه ماه
برای دیدن مرگش نشسته بود سه ماه
شنیده ایم که پهلو شکسته بود سه ماه

شبی نبود که مرگ از خدا طلب نکن
برای غربت دلدل* سوار تب نکند

*نام اسب امیرالمونین علیه السلام

******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ مهدی علی قاسمی

افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است
برکت این زندگی از روضه های فاطمه است

درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب
می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است

منکر این روضه ها! بشنو که گفته رهبرم
روزی یک سالِ کشور در عزای فاطمه است

چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا
آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است

هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت
هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است

گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان
عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است

خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود
نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است

بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند
پیش خود گویند:«به به، این گدای فاطمه است»

روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند
این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است

نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است

********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ حسن لطفی

دُنبال بهاریم بهاری که نداریم
دریاب زمین را به قراری که نداریم
این چشم بیارا به غباری که نداریم
دنبال مزاریم مزاری که نداریم

عزمی بده تا مرز جهادی تو باشیم
ای کاش بیایی و منادی تو باشیم

عزم من و تو جزم شد و کارگر افتاد
دشمن به عقب رفته و از پشت سر افتاد
تا پای فشردیم از عالم سپر افتاد
با آلِ علی هرکه در افتاد وَر افتاد

ما سخره ی سختیم که از باد نلرزیم
این درس به ما مادر ما داد نلرزیم

هرجا که بلند است به زیر قدم ماست
بر هرچه سه تیغ است شکوه عَلَمِ ماست
هر بیش که دارند در این پهنه کَمِ ماست
موجیم که آسودگی ما عَدَم ماست

ما درس جز از محضر اسلام نگیریم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بت شکن ما
در سایه ی زهراست تمام وطن ما

این خصم زبون است اگر بد دهنی کرد
وین سیره یِ زهراست که دشمن شکنی کرد

بانو چه شگفت است هبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که تو داری
آرامش دریاست سکوتی که تو داری

دریایِ علی،غیرت طوفانی ات عشق است
ای مرد ترین مرد،رجز خوانی ات عشق است

در پایِ علی درد به بال و پرت افتاد
از دست خزان ساقه ی نیلوفرت افتاد
هر شام و سحر بر سَرِ شاخه سرت افتاد
خون بود که از زخمِ تو بر بسترت افتاد

این چوب مرا کُشت که شد نوبت تابوت
گهواره نشد قسمت و شد قسمت تابوت

با تو چقدر رایحه گُلخانه ی من داشت
این نسل کنار تو فقط میل زدن داشت
قبل از زَدَنَت خنده به لب نیز حسن داشت
افسوس که این بُغچه ی کوچک سه کفن داشت

این ساعت آخر بنشین زار بِگرییم
بر غارت پیراهن و دستار بِگرییم

**********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ سید پوریا هاشمی

گندم از دسته دستاس تو برکت دارد
دست لطف تو به هرچیز محبت دارد

بی وضو دست به نام تو زدن جایز نیست
نام تو عصمت محض است قداست دارد

سائل آمد در این خانه و حاتم برگشت
در کرم حضرت صدیقه قیامت دارد

تو به نه سالگیت ام ابیها شده ای
حرف ما نیست بگوییم، روایت دارد

ماجرای ورم پای تو در وقت نماز
متواتر شده از بس سندیت دارد

روز محشر همه بر پا و تو بر ناقه سوار
تا بدانند همه فاطمه حرمت دارد

خوش بحالش که کنیزی شما را میکرد
واقعا فضه چه اندازه سعادت دارد

بُرد باماست که مانوس به زهرا شده ایم
خاک بوسی درش حکم عبادت دارد

گریه روز و شبت تاب ز مردم برده
از تو بی بی در و همسایه شکایت دارد

دل از غصه کباب تو مرا آتش زد
بیت الاخزان خراب تو مرا آتش زد

 

********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ سید هاشم وفایی

تمام عمر ز داغت گریستم زهرا
خدا گواست که با گریه زیستم زهرا

به انزوای غریبانۀ علی شب و روز
چو شمع سوخته جانی گریستم زهرا

توئی که عزّت و نامی مرا عطا کردی
وگرنه بی تو  ندانم که کیستم زهرا

نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است
نه رهروم به طریق تو چیستم زهرا

ز پا فکنده مرا بار معصیت امروز
چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا

قبول می کنی اکنون بخوانمت مادر
اگرچه آنچه که خواهی تو نیستم زهرا

بگیر دست «وفائی »خسته را در حشر
که بر حسین تو عمری گریستم زهرا

*******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محسن حنیفی

بهشت جلوه ای از سایه سار این دو نفر
جهنم است نبودن کنار این دو نفر

نماز شفع پیمبر علی و فاطمه اند
نماز شب شده شب زنده دار این دو نفر

طلا غبار قدمهای فضه خادمشان
گرفته فضه عیار از عیار این دو نفر

گره نخورده به دست طناب قصه شان
نبود دست کسی اختیار این دو نفر

وقار کوه احد هم شکست در کوچه
کشیده شد به زمین تا وقار این دو نفر

میان غربت غمبار خانه خورشید
نبود میخ در خانه یار این دو نفر

علاوه بر در خانه زدند زهرا را
نشد رعایت تقسیم کار این دو نفر

به غیر آتش سوزان تب ، به غیر از درد
نبود هیچ کسی غمگسار این دو نفر

بجای میخ در خانه که ندارد شرم
خمیده ام، شده ام سوگوار این دو نفر

***************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ مهدی مظلومی

ما را گدای حضرت زهرا نوشته اند
اصلا برای حضرت زهرا نوشته اند

میلی به پادشاهی عالم نمی کنیم
وقتی گدای حضرت زهرا نوشته اند

تقدیر و سرنوشت تمامی شیعه را
با بچه های حضرت زهرا نوشته اند

روز الست با قلم شاه اولیا
ما را فدای حضرت زهرا نوشته اند

حتما زمان مردن ما را بدون شک
در روضه های حضرت زهرا نوشته اند

حتی مکان مردن ما هم مشخص است
در زیر پای حضرت زهرا نوشته اند

شکر خدا که رزق جنون دل مرا
زیر لوای حضرت زهرا نوشته اند

ایام فاطمیه خدا هم کمانی است
این را خدای حضرت زهرا نوشته اند

شکر خدا که بعد محرم دوباره باز
ماه عزای حضرت زهرا نوشته اند

ذات خدای لم یلد بی شریک را
در ابتدای حضرت زهرا نوشته اند

*****************

 

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محمد ناصری

از روز ازل دلبر ما حضرت زهرا
این پای تو و این سر ما حضرت زهرا

افسوس که با خاک همه انس گرفتیم
بسته شده بال و پر ما حضرت زهرا

ای کاش بسوزیم و بسازیم و بریزد
در پای تو خاکستر ما حضرت زهرا

بر دفتر دل از تو نوشتیم که شاید
امضا بزنی دفتر ما حضرت زهرا

دادیم به حکاک عقیق دل و گفتیم
حک کن روی انگشتر ما حضرت زهرا

بی بی قدمی رنجه نما از سر احسان
این پای تو و این سر ما حضرت زهرا

***************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ احمد ایرانی نسب

 

وقتی نبی نمـوده مکــرر سلامتـان
واجب شده ست بر همگان احترامتان
از این سر مدینه و تا  سـوی دیگرش
ریزه خورنـد بر سـر خـوان طعامتان
شأن نـزول آیه ی تطهیـر میشـوی
بالاتـــر از تمامـی دنیـا مقامتــان
تــو اولیـن شهیـده ی راه ولایتـی
شـد کـربلا ادامــه ی راه قیامتــان
از دست ما که کار به جایی نمی رسد
اشک علـی بـه زخـم شما التیامتـان

تو مـادر تمامیه خوبــان عالمـی
تو کوثـر علـی و رسـول معظمـی

سیلی که مـزد کار پیمبـر نمی شود
عـرض ادب به ساحت دختر نمی شود
شایـد خیال کـرده عدو قبل آمـدن
یک زن حریف اینهمه لشکر نمی شود
سیلی،غلاف و شعلۀ آتش و هجمه ها
داغی بـه وسعت لگــد در نمـی شود
مقتل بخـوان بـرای دل تکـه پاره ام
حالم از اینکه هست که بدتر نمی شود

با ضربه ای که پهلوی زهرا شکسته شد
دیگـر غـرور حضرت مولا شکسته شد

زهــرا میـان کوچه گرفتـار می شود
آیینه ی علـی که رخت تـار می شـود
یک سمت صورتت که فدک را بهانه کرد
سمتی دگـر که قسمت دیـوار می شود
هجـده بهـار عمـر تـو دارد حکایت از
هجـده سـرِ بریـده که بـر دار می شود
قـد خمیـده ی تو پس از سالهای سال
در دختـران قافلــه تکــرار می شـود

دارم میان روضه زمین گیر می شـوم
یا فاطمـه ز ماتـم تـو پیـر می شـوم

بـا خـاک چـادرت دل مـا را تکان بده
مـادر مـزار مخفـی خود را نشان بـده
وقت حسـاب کـردن اعمـال شیعیـان
یا فاطمـه بیـا و بـه مـا هـم امان بـده
در اول بهــار شبیـه خــزان شــدی
پس لاله هـای عمـر مرا هـم خزان بده
اصلاً قـرار نیست کـه مـا را رهـا کنی
امشب بیـا و بـر منـه دلمرده جان بده

با گریـه هـای فاطمیـه زنـده می شوم
هر دفعه من ز لطف تو شرمنده می شوم

******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ امیر ایزدی همدانی

ﺯِ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺧﻀﺮ ﻭ ﻧﻮﺡ ﻭ ﯾﻮﻧﺲ ﻭ ﻫﻮﺩ
ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻋﺼﻤﺖُ ﺍﻟﻠﻪ، ﺩﺭﻭﺩ!
 
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﮐﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺧَﻠﻖ، ﺧﺪﺍ
ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﺫﺍﺕِ ﺍﻗﺪﺱ ﺍﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ
 
ﺩﺧﺘﺮ، ﺍﻣّﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﺏِ ﺧﻮﺩ ﻣﺎﺩﺭ
ﻋﺒﺪ، ﺍﻣّﺎ ﺣﺒﯿﺒﻪ ﯼ ﻣﻮﻋﻮﺩ
 
ﺑﻮﺳﻪ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺷﻮﻕ ﻭ ﺷﻌﻒ
ﺑﺮ ﺭﺥ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺕ ﻣﺤﻤﻮﺩ
 
ﻣﮋﺩﻩ ﯼ ﻣﻮﻟﺪ ﺗﻮ ﯾﺎ ﺯﻫﺮﺍ
ﻏﻢ ﺯ ﻟﻮﺡِ ﺩﻝِ ﺭﺳﻮﻝ ﺯﺩﻭﺩ
 
ﭼﻮﻥ ﺯ ﻫﺴﺘﯽِ ﺧﻮﺩ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﮔﺬﺷﺖ
ﺑﻬﺮِ ﺗﺮﻭﯾﺞ ﺩﯾﻦ ﺣﯽّ ﻭﺩﻭﺩ
 
ﺣﻖ، ﺗﻼ‌ﻓﯽ ﻧﻤﻮﺩ ﮐﺎﺭﺵ ﺭﺍ
ﺑﺎﺏِ ﺭﺣﻤﺖ، ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﻭ ﺑﮕﺸﻮﺩ
 
ﺑﺮ ﺧﺪﯾﺠﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻭ
ﻫﺴﺘﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﺪﯾﻪ ﻧﻤﻮﺩ
 
ﭘﺮﺩﻩ ﺑﺮﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﺯﯾﺮﺍ
ﺣﻖ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﻮﻫﺮﯼ ﻋﻄﺎ ﻓﺮﻣﻮﺩ
 
ﻫﺴﺘﯽِ ﻫﺴﺘﯽ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ
ﮐﻮﺛﺮ ﻭ ﻗﺪﺭ ﻭ ﯾﺎ ﻭ ﺳﯿﻦ ﺯﻫﺮﺍﺳﺖ

****************

 

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ غلامرضاشکوهی

توان واژه کجا  و مدیح گفتن او؟
قلم قناری گنگی ست در سرودن او

کشاندنش به صحارّی شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است پیش توسن او

چه دختری ، که پدر پشت بوسه ها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او

چه همسری ، که برای علی به حظّ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او

چه مادری ، که به تفسیر درس عاشورا
حریم مدرسه ی کربلاست دامن او

بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمی کشد تن او

دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او

از آن ز دیده ی ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او

*********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محمدحسین رحیمیان

این زندگی بی عاشقی معنا ندارد
ای وای بر آنکه دل شیدا ندارد
هرکس که اینجا شهرتش عاشق نباشد
روز قیامت نامه اش امضا ندارد
آن که عبادت کرده اما بی محبت
جایی میان عالم بالا ندارد
آن قدر دین آمد که گوید ایها الناس
بیچاره آن که حضرت زهرا ندارد
هر کس نگفته فاطمه، روز قیامت
بر لب نوایی غیر واویلا ندارد
هر جاست حرف فاطمه آنجا بهشت است
والله این دنیا و آن دنیا ندارد

بدبخت آن که نیست زهرا مادر او
باید بسوزد در جهنم پیکر او

ما فاطمیونیم چیزی کم نداریم
ما فاطمیونیم در دل غم نداریم
ما درد خود با هر کس و نا کس نگوییم
غیر از علی و فاطمه مَحرم نداریم
هر کس به زیر سایۀ لطفی نشسته
ما سرپناهی غیر این پرچم نداریم
معنی انسان میشود محتاج زهرا
جز سائلان فاطمه ، آدم نداریم
دنیا اگر با فاطمه مأنوس گردد
اصلا گرفتاری در این عالم نداریم
وقت خوشی یا غصه ها اصلا امیدی
جز دختر پیغمبر اکرم نداریم

ما را همیشه داده این مادر خجالت
بیش از پدر مادر به ما کرده محبت

تو کیستی دنیاست حیران مقامت
بر سیزده معصوم ، واجب احترامت
بین زمین و آسمان ها می درخشد
پیغمبری که روزها داده سلامت
تو ورد لبهای امیرالمومنینی
خیلی تعصب داشت بر نامت امامت
الحق تویی بانوی از ما بهتران و
صاحب نفس های همه عالم غلامت
من مطمئنم ذره را خورشید کردند
آن قوم که با معرفت بردند نامت
در آفرینش مادری دیگر ندارد
اندازه ات فرزندهای با کرامت

بالاتر از درکند کل بچه هایت
مثل تو بی همتا، حسین و مجتبایت

هر روز عمرت بخشش و ایثار کردی
با مهربانی با همه رفتار کردی
بر تو پیمبر زادگی خیلی می آید
تو زندگانی محمد وار کردی
حق بزرگی گردن هر شیعه داری
تاریخ را از فتنه ای هشیار کردی
خسته نباشی قهرمان بی نشانه
خیلی برای عزت ما کار کردی
هر جور میشد پای دینت ایستادی
تو دشمنان مرتضی را خوار کردی
داری چه توفیقی تمام هست خود را
نذر جناب حیدر کرار کردی

ای مرجع تقلید عشاق ولایت
ما را نکن محروم از فیض شهادت

ای بهترین سرچشمه فیض الهی
محکم تر از تو من ندارم تکیه گاهی
آورده ام ناگفته ها را محضر تو
دارم دوباره التماس یک نگاهی
نا واردم من آمدم سوی تو امشب
بلکه برایم از خدا حاجت بخواهی
مادر غریبه نیستی راحت بگویم
جان حسینت خسته ام از روسیاهی
آن قدر گیرم این ضریح چادرت را
تا که بیفتم در مسیر سر به راهی
ای کاش تو قسمت کنی من هم بگردم
یک عمر دور خانه ات مانند آهی*

قربان آنکه پیش تو عمری گدا شد
روح از تنش با اسم فرزندت جدا شد

* مرحوم حاج علی آهی

*********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ رضااسماعیلی

من از تو می خواهم بگویم ، واژه ها پر …
از آسمان سبز ، از فصل کبوتر

من از تو آری ، از تو ای بانوی باران !
باید بهاری سبز بنویسم به دفتر

اما چگونه ؟ از تو گفتن کار سختی ست
با این زبان الکن و این روح ابتر !

من شاعری تاریک تاریکم ، چگونه
در محضر آیینه بنشینم مُنوّر ؟!

گاهی دلم لک می زند قرآن بخوانم
قرآن ، سه رکعت نور ، یعنی : فصل کوثر

گاهی دلم لک می زند شعری بگویم
شعری شبیه نورتان ، سبز و مُعطر

دست و دلم می لرزد اما … کار من نیست
غمگین ، قلم را می گذارم روی دفتر

من عاجزم از خواندن آیات نورت
طبع مرا در مکتب نورت بپرور

در جان من حکمت بریز ، ای جوهر نور
تا از کراماتت بگویم بار دیگر

باید بخوانم من تو را با لهجه ی نور
باید ببینم من تو را با چشم حیدر

تو بای بسم الله دین ، توحید نابی
ذکر لبان عارف ات : الله اکبر

در تو شکوه بندگی را می توان دید
ای آبروی قبله و محراب و منبر

انسانیت ، حکمت نشین مکتب توست
شاگرد دانشگاه تو ، سلمان و بوذر

نامت بلند است ای دلیل آفرینش
تو کیستی ؟ بانوی دین ، زهرای اطهر

*****************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ محسن زعفرانیه

دوباره شد وجود من اسیر و مبتلای تو
مثل همیشه این قلم دم زند از وفای تو

عرض ادب به ساحت شما روانه می کند
قافیه های این غزل خلق شده برای تو!

مادر آب، می شود دعا کنی برای من؟
که رفـته تا عـرش خـدا نـوای ربّنای تو!

تـکّـه نـخــی ز چـادرت بـر من بینوا ببخش
حاجت من همین شده هرسحر از خدای تو

خاتم أنبیاء خودش گفت به محضر شما
مادر من تـو هستی و پـدر شود فدای تو

شرح مقامتان فقط آیه ی وحی می شود
سوره ی کوثر هـدفش مدح تو و ثنای تو

خشت به خشت قلب من خورده سند به نامتان
گوشه چشمی بنما، دست من و عطای تو!!

*****************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ استاد غلامرضا سازگار

ای ز تو پیغامبران را شرف
لؤلؤ و مرجان خدا را صدف
راضیه و مرضیه و عالمه
سیده النساء یا فاطمه
آینه ی سیرت ختم رسل
دانش کل عصمت کل عقل کل
دختر دین مادر دین کیست تو
نور سماوات و زمین کیست ؟ تو
مام دو عیسای مسیح آفرین
بر دو مسیحت ز مسیح آفرین
وصف تو و مدح تو خیرالکلام
مادر سادات علیک السلام
مادر روحانی روح الامین
ذریه ات ستارگان زمین
روح علی جان محمد  تویی
سوره ی فرقان محمد تویی
دست خدا دست به دامان توست
مادری ختم رسل شان تو است
بوسه گه ختم رسل دست تو
نفس محمد شده پابست تو
آیه تطهیر گل دامنت
هست خدا پیشتر از بودنت
عمر تو ای مادر ما کم نبود
نور تو بود و همه عالم نبود
دخت نبی مادر آدم سلام
سیده النساء عالم سلام
در یم غم ها به علی نوح کیست ؟
بین دو پهلوی نبی روح کیست ؟
روح عبادات سلام علیک
مادر سادات سلام علیک
مصحف مهر تو کتاب همه
درس حجاب تو حجاب همه
جنت موعود پیمبر تویی
آرزوی احمد و حیدر تویی
حسن تو نقش قلم ابتداست
سینه ی پاک تو بهشت خداست
پیک خدا فخر کند بر همه
این که منم هم سخن فاطمه
جان نبی  در بدنی فاطمه
محور هر پنج تنی فاطمه
کعبه دهد تکیه به دیوار تو
چشم علی تشنه به دیدار تو
صورت تو سیرت پیغمبر  است
صحبت تو حرف دل حیدر  است
مصحف ناخوانده ی حق صدر تو است
لیله قدری که نهان قدر تو است
ای همه دم ذکر خدا بر لبت
روح علی محو نماز شبت
کعبه ی دل هاست سرایت هنوز
پشت سر ماست دعایت هنوز
کشور ایران حرم پاک تو ست
هر وجبش قبضه ای از خاک تو ست
ای کرمت شامل حال همه
مادر سادات بنی فاطمه
نعمت هستی نمک فاطمه ست
ملک الهی فدک فاطمه ست
ای که به خاک تو فدک گم شده
بین سپاه تو ملک گم شده
یاس کبود از اثر خارها
حیف که کشتند تو را بارها
وصف تو اینگونه به ما رسیده
ایتها الصدیقه الشهیده
اجر رسالت شرر نار شد
یار تو تنها در و دیوار شد
دیو کجا غرفه ی حورا کجا ؟
شعله کجا صورت زهرا کجا ؟
سرو علی گرچه قدت خم شده
پشت ولایت ز تو محکم شده
مادر یازده ولی کیست ؟تو
فدایی راه علی کیست تو
آتش بیت تو دل عالم است
شعله ای از آن نفس میثم است

*******************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ سید پوریا هاشمی

وسع کم داشته را لطف فراوان باید
از عطش سوخته را رحمت باران باید
تا به اوج کرم دست کریمان برسیم
سیر در معرفت سوره ی انسان باید
گل اگر میل به گلدان نکند می میرد
سر سودا زده را شوق بیابان باید
لطف این طایفه به خون جگری وابسته ست
شانه تا که برسد زلف پریشان باید
مادری کن که به این مادریت محتاجیم
کودکی گم شد اگر،گرمی دامان باید

گرچه ما لکه ی ننگیم و مضافیم همه
دور سجاده ی تو گرم طوافیم همه

انبیایی که کرامات مکرر دارند
چشم امید به یک جلوه ی کوثر دارند
آسمانی شده ها در تب و تاب اینند
کمی از خاک قدم های تو بردارند
تا بخواهی در این خانه کنیز آوردیم
نذر تو قوم عجم هر چه که دختر دارند
فاطمه جلوه مولاست،علی جلوه ی او
این دو آیینه به هم حسن برابر دارند
ذکر تسبیح تو هر لحظه به روی لب ماست
مست ها دائما انگیزه ی ساغر دارند
آیه با زیر عبا رفتن تو نازل شد
پنج تن با قدم فاطمه محور دارند

دل به دست تو سپردیم طلا پس دادی
باز هم بیشتر از حد گدا پس دادی

مینویسم سر خط یا علی و یا زهرا
قافیه ساختم از نام علی با زهرا
آسمان روی زمین و پدر خاک علی
حضرت کوثر ما، مادر دریا، زهرا
سپر محکم هر غصه ی پیغمبر علی
راحت جان علی،جوشن مولا، زهرا
حشر اسرا و قلم،فاطر و زلزال علی
کهف یس نبأ و واقعه طه،زهرا
نور الانوار علی، مخزن الاسرار علی
سر مستور شده،باطن و معنا،زهرا

پیش عالم همه جا عالمه باید باشد
هرکجا هست علی فاطمه باید باشد

شأن دستی که دخیل است به کوثر بالاست
چون که غوغای تو در وادی محشر بالاست
سوختن،آب شدن،بی کس و بی یار شدن
سختی عشق همینست،رهش سربالاست
تا ز تو دور شدم گریه کنان برگشتم
حس وابستگی طفل به مادر بالاست
هر چه دارید به خانه،به گدا میبخشید
خب طبیعیست شلوغی دم این در بالاست
خطبه ی مسجد تو شهد تمام دین است
لطف زهراست فقط،شیعه سرش گر بالاست
همه ی زندگی ات را به امامت دادی
از زمین خوردن تو،پرچم حیدر بالاست

بروی شهپر جبرئیل فقط جای تو بود
شاهد بندگی تو  ورم پای تو بود

طی شده فاطمیه ، روضه به پا هست هنوز
داغ تشییع تنت بر دل ما هست هنوز
علت خانه نشینی علی معلوم است
رد خون ، بر روی مسمار بجا هست هنوز
بچه ها بعد تو از خواب و خوراک افتادند
بین یک شانه ز مویت ، دو سه تا هست هنوز
زینبت برد ز تو ارث زمین خوردن را
دختری منتظر کرب و بلا هست هنوز
می رسد نوبت آن لحظه که در روز دهم
بدن شاه به گودال رها هست هنوز
دور تا دور تنش پر شده از اهل زنا
اثر تیر جدا ، نیزه جدا هست هنوز

آتش خیمه همان آتش پشت در بود
سر بر نیزه همان زخم سر مادر بود

********************

اشعار مدح ومناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها ـ استاد غلامرضاسازگار

اعطای حق به ختم رسل چیست؟ کوثر است
کوثر وجود اقدس زهرای اطهراست

زهرا یگانه لیله قدری که قدر او
مخفی چو علم غیب خداوند اکبر است

زهرا که نقطه نقطه به دست و جبین او
آثار بوسه های مدام پیمبر است

زهرا که کفو نفس رسول خدا علی است
زهرا که حیدر است چو او،او چو حیدر است

زهرا که قدر و عزت و جاه و جلال او
از صد هزار مریم عذرا فراتر است

انسیه ای که از ملک و حور و جنّ و انس
هرکس که نیست خاک درش خاک بر سر است

ممدوحه ای که ذات خداوند ذوالجلال
او را به مصحف نبوی مدح گستر است

زهرا علیمه، طاهره، زهره، محدثه
زهرا همان بتول، بتول مطهر است

بر مادرش سلام که حق گویدش سلام
بر شوهرش درود که ساقی کوثر است

این است آن گلی که گلابش ائمه اند
این است آن سپهر که ساداتش اختر است

این مادر است مادر کل پیمبران
این دختر است، دختر اسلام پرور است

در دامن خدیجه رسول مجسّم است
در بوسه ی رسول بهشت مصور است

بر روی او نگاه علی موج می زند
از بوی او مشام محمد معطر است

آیینه ی تمام نمای خداست این
خود بر هزار نام خداوند مظهر است

در حشر آفتاب شود سایه ی بهشت
بر هر کسی که سایه ی زهراش بر سر است

پرونده گناه شود برگه ی بهشت
زیرا که شخص فاطمه خاتون محشر است

قبرش دل علی و دل شیعه ی علی است
کی گفته در میانه ی محراب و منبر است

دست نبی گرفت شب دفنش از علی
یعنی که این امانت خلّاق داور است

بالله قسم! کبودی آن یاس مصطفی
با سرخی عذار محمد برابر است

آن تازیانه را به رسول خدا ص زدند
کو را روان پاک محمد به پیکر است

با آنکه کوه جرم و گناهش بود به دوش
“میثم” هماره چشم امیدش به این در است

 

 

«به کوشش و اهتمام محمدکریم نقده دوزان» 

 

 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی