تو را به جان شعر من

مباحث شعر‌‌‌، ادبیات و زبان پارسی

تو را به جان شعر من

مباحث شعر‌‌‌، ادبیات و زبان پارسی

تو را به جان شعر من

با سلام
این وب بیشترین تلاش خود را در جهت زنده نگاه داشتن ادبیات فارسی، به یاری خدا خواهد داشت...
از همکاری شعرای کلاسیک، نو به انضمام سپید و اهل ادب و هنر ایرانی استدعای همکاری دارم.
همچنین نظرات و پیشنهادات علاقه مندان به ادبیات فارسی به علاوه ی دوستان محقق و پژوهشگر می تواند راهگشای ما باشد که کمال امتنان از همگی شما خوبان را دارم.
با کمال احترام
محمدکریم نقده دوزان "مریزادخراباتی"

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

امام حسین علیه السلام در ادبیات

فارسی

عالم همه محو گل رخسار حسین است

ذرات جهان در عجب از کار حسین است

 

حسین منزوی زنجانی در رثای سید و سالار شهیدان

 

امام حسین علیه السلام اینگونه می سراید:

 

ای تک‌نواز نابغه نینوا، حسین

 

وی تک‌سوار واقعه کربلا، حسین

 

 

ای از ازل نوشت سواد سرشت خویش

 

با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین

 

 

هم جای فدای راه وفا کرده، هم جهان،

 

هم جان و هم جهان به وفایت فدا، حسین

 

 

از امن و عافیت؛ به رضایت جدا شدی

 

چون گشتی از مدینه جدت، جدا حسین

 

 

یک کاروان ذبیح، به همراه داشتی

 

از فطرت خجسته شیر خدا، حسین

 

 

یک کاروان اسیر به همراه داشتی

 

از عترت شکسته دل مصطفا، حسین

 

 

جانبازی‌ات به منزل آخر رسیده بود

 

در کربلا که خیمه زدی و سرا، حسین

 

 

وز آستین لعنت ابلیس رسته بود

 

دستی که رگ گسیخت ز خون خدا، حسین

 

 

شسته است خون پاک تو، چرک جهان همه

 

تا خود جهان چگونه دهد، خون‌بها، حسین

 

 

در پیش روی سب و ستم، خیزران چه کرد

 

با آن سر بریده به جور از قفا، حسین

 

 

کامروز هم تلاوت قرآن رسد به گوش

 

زان سر که رست چون گل خون بر جدا،

حسین

 

 

چاک افق رسید به دامان آسمان

 

وقتی فلک گرفت به سوکت عزا، حسین

 

 

حتا کویر تف‌زده را، اشک شسته بود

 

وقتی جهان گریست، عزای تو را، حسین

 

 

سوک تو کرد زلزله، چندان که خواهرت

 

زینب فکند ولوله از «وا أخا» حسین

 

 

من زاین عزا چگونه نگریم که در غمت

 

برخاست ناله از جگر سنگ‌ها، حسین

 

 

«آزاده باش باری اگر دین نداشتی»

 

زیباترین سفارش مولای ما، حسین

 

 

از بعد قرن‌های فراوان هنوز هم

 

ما راست ره‌شناس‌ترین رهنما، حسین

 

 

تو کشتی نجات و چراغ هدایتی

 

دریاب مان در این شب تاریک، یا حسین

 

*زنده یاد حسین منزوی زنجانی*

 

 


دریافت
مدت زمان: 5 دقیقه 25 ثانیه
جواد مقدم، شعر از فؤاد کرمانی

غزل:

ای که به عشقت اسیر

 

ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدَمَند!

سوختگان غمت، با غمِ دل خُرَّمند

هر که غمت را خرید، عِشرت عالم فروخت

با خبران غمت بی خبر از عالمند

در شِکنِ طُرِّه اَت، بسته دلِ عالمی ست

و آن همه دلبستگان، عُقده گُشای هَمند

یوسفِ مصرِ بقا، در همه عالم تویی

در طلبت مرد و زن، آمده با دِرهَمند

تاجِ سَرِ بوالبشر، خاکِ شهیدانِ توست

کاین شهدا تا اَبد، فَخرِ بَنی آدمند

در طلبِ اشکِ ماست، رونق مِرآتِ دل 

کاین دُرر با فروغ، پرتوِ جامِ جَمَند

چون به جهان خٰرَّمی، جز غم روی تو نیست

باده کِشانِ غمت، مست شراب غمند

عَقدِ عزای تو بَست، سنتِ اسلام و بس 

سلسله یِ کائنات، حلقه یِ این ماتمند

گشت چُو در کربلا، رٰایتِ عشقت بلند

خیلِ مَلَک در رکوع، پیش لوایت خمند

خاک سر کوی تو، زنده کند مُرده را

زٰان که شهیدانِ او، جمله مَسیحٰا دمند

هَردَم از این کشتگان، گر طلبی بَذلِ جان

در قَدمت جان فشان، با قدمی مُحکَمند

سِرِّ خدای اَزل، غیب در اَسرارِ توست 

سِرِّ تو با سِرِّ حَق، خود زِ ازل توأَمند

مَحْرَمِ سِرِّ حبیب، نیست به غیر از حبیب 

پیک و رُسُل در میان، مَحرم و نامحرمند 

درغَمِ جِسمَت « فُؤاد » ، اَشک نَبٰارد چرا؟ 

کاین قَطَرٰاتِ عُیون، زخم تو را مَرهَمند

 

«شاعر: فُؤاد کرمانی» 

 

 


دریافت
حجم: 12.6 مگابایت
توضیحات: جواد مقدم، شعر از فؤاد کرمانی


 

امام حسین علیه السلام در ادبیات فارسی: 

 

 

شهادت، شهید، شاهد و شهدا واژگان مقدس و پرشوری هستند که دست کم بیش از پنجاه بار در قرآن به کار رفته اند و هر بار نیز مفهوم خاصی را القا می کند که رایج ترین آن معانی «شاهد عینی» است.

شهید و شهادت عمری به گستردگی تاریخ حیات بشری دارند؛ از نخستین روزهای زندگی انسان، جدال حق و باطل، ظلم و عدل، ایزدی و اهریمنی آغاز شد و خون هابیل (سمبل حق و عدل) توسط برادرش قابیل (سمبل مرگ آگاهانه و حماسی خویش، برای ابد «شوری در خلق عالم» افکند.

بی شک ادبیات غنی فارسی، در طول تاریخ منبر بلند شهادت طلبی بوده است و شهادت جانگاه امام حسین(ع) به لحاظ تأثرگذاری و ابعاد بسیار تراژیک آن، از ابتدای شکل گیری شعر فارسی پس از اسلام، موضوعی رقت بار و مضمون ساز برای شاعران پارسی گو بوده است.

واقعه بی بدیل عاشورا، در مسیر پر حادثه تاریخ، فقط «گریزی» برای و اعظان در پایان خطابه ها نبوده است، بلکه برای شاعران موضوعی پر جذبه و عبرت آموز بوده است. اغراق نیست اگر بگوییم که داستان پر بلای کربلا بر ذهن و زبان تمامی سرایندگان ادب پارسی و حتی بسیاری از شاعران متعهد جهان سایه افکنده است.

ادبای پارسی فارغ از دسته بندی های مذهبی، همگان در رشادت های امام حسین(ع) اجماع دارند؛ بسیاری از شاعران طراز اول ایرانی پیرو مذهب اهل سنت بوده اند، امّا به بهترین صورت ممکن از قیام خونین کربلا سخن رانده اند و هنر آفرینی کرده اند.

از مراثی رودکی روشندل گرفته، تا شور و حال صوفیانه سنایی و عطار، و از ذهن زلال سعدی تا جذبه و عرفان بی نظیر مولوی و از اندیشه های رندانه، انتقادی اجتماعی حافظ تا روشنگری های اقبال لاهوری، همه مشحون از دلاوری و پایداری امام حسین(ع) است.

بر شمردن تمامی اشعار شاعران ایرانی پیرامون امام حسین(ع) امری دشوار و بسیار طولانی است، امّا در این نوشتار می کوشیم تا به تبلور شهادت امام حسین(ع) و موضوع شهادت در شعر چند شاعر نامدار در ادوار مختلف تاریخ بپردازیم.

1. رودکی؛

رودکی هر چند نخستین شاعر پارسی گوی نیست، امّا یکی از پیشگامان بزرگ شعر فارسی است. رودکی نخستین مرثیه سرای ادب فارسی است و نخستین شاعری است که «شهادت» و «شهادت طلبی» را به مفهوم امروزی در ادبیات کهن پارسی به کار برده است. او به پیشی گرفتن در شهادت توصیه می کند:

کاروان شهید رفت از پیشو آن ما رفته گیر و می اندیش

از شمار دو چشم یک تن کموز شمار خرد هزاران بیش

توشه جان خویش از او بربایبیش کایدت مرگ پای آگیش

2. ناصر خسرو؛

ناصر خسروی قبادیانی، از شعرای بزرگ قرن پنجم هجری، شیعی مذهب و معترض زمان خویش است؛ وی از شاعران ایدئولوژیست است. واضح است که با داشتن مشرب شیعی و انقلابی، بیش از شاعران اقران خود به حادثه کربلا توجه داشت. ناصر خسرو فقط در قصاید خود، در بیشتر از هفت قصیده به ماجرای عاشورا می پردازد.

وی در یکی از قصایدش، به خاطر عزا و ماتم امام حسین(ع)، زندگی و عیش آن را بی ارزش می شمارد:

من دگرم یادگر شده است جهانم هست جهانم همان و من نه همانم

سفله جهان را به سفلگان بسپرد مگو به سرایش چنانچه زو به فعانم

ای طلبیده جهان مرا مطلب هیچگم شده انگار از میان وکرانم

من که زخون حسین پر غم و دردم شاد چگونه کنند خون رزانم

3. سنایی غزنوی؛

ابوالمجد مجدود بن آدم، نخستین شاعری است که مضامین عرفانی را وارد شعر فارسی کرد. چنان که می دانیم یکی از مظاهر عرفان شهادت است و بدیهی است که سنایی از رهیافت عرفان به واقعه کربلا می نگرد. شهید در مشکل عرفانی سنایی سالکی است که به مقام «لقاء الله» و فنای فی الله می رسد. سنایی شهادت امام حسین (ع) را در راستای «بلا»ی الست می داند:

خرمی چون باشد اندرکوی دین کز بهر حق خون روان گشته ست از حلق حسین در کربلا

از برای یک بلی کاندر ازل گفت است جانتا ابد اندر دهد مرد بلا تن در بلا

خاک را با غم سرشت اول قضا اندر قدرغم کندناچار خاکی رابنسبت اقتضاء

4. عطار نیشابوری؛

فرید الدّین عطّار نیشابوری نیز از عارفان و شاعران نامی قرن ششم هجری است؛ عطار شهادت حسین بن علی(ع) را اصل عرفان عملی می داند و در غزلی تعلیمی به مریدان خویش سفارش می کند که در کشاکش زندگی مانندحسین(ع) از جان مایه خویش بگذرند تا جاودانه شوند:

گر روی بدین حدیث داری چون ابراهیم بت شکن باش

ورگویندت بیاید سوخت و خود ز برای سوختن باش

ورکشتن تو دهند فتوای در کشتن خود به تاختن باش

مانند حسین بر سر دار در کشتن و سوختن حسن باش

انگشت زن فنای خود شو و انگشت نمای مرد و زن باش

عطار در جای دیگر به عمق فاجعه کربلا اشاره می کند و می گوید: هیچ کس از کنه واقعی آن باخبر نیست؛

آنچه آن از انبیاء رفت از بلا هیچ کس ندهد نشان از کربلا

گر تو را رنجی رسد گر زاریی آن زعزت است نه از خواریی

 

5. سعدی شیرازی؛

آموزگار عشق و اخلاق مصلح الدین سعدی شیرازی نیز مانند سایر شعرا، هم در دیوان اشعار و هم در کتاب گرانسنگ بوستان، به واقعه عاشورا پرداخته است و خون پاک شهیدان کربلا را از آب که مایه حیات است، «اولی تر» می داند؛

 

گرخطا گوید ورا خطا مگوگر بود پر خون شهید او را مشو

خون این شهیدان را از آب اولا تراست این خطا را صد ثواب اولاتر است

سعدی، علیرغم اینکه سنی مذهب است، خون شهیدان کربلا را آن چنان مقدس می داند که در یکی از قصاید خود خداوند را به خون شهیدان کربلا سوگند می دهد که «مرحمی» بر دلها نهد.

و می گوید:

فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی

پیغمبر آفتاب منیر است در جهان و اینان ستارگان بزرگند و مقتدا

یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب به خون پاک شهیدان کربلا

دل های خسته را به کرم مرحمی فرستای نام اعظمت در گنجینه صفا

6. مولوی؛

مولانا جلال

الدین بلخی، دریای متلاطم و مواج عرفان، بیش از بسیاری از شاعران دیگر، به ابعاد مختلف حادثه عاشورا پرداخته است. ملای روم پیرو مذهب حنفیه، از مذاهب مشهور اهل سنت است، اما جذبه انقلاب پرشور حسینی او را در قیود تنگ مذهبی محصور نمی کند و با شیوایی تمام در رثا و گاه در ستایش حسین(ع) داد سخن می دهد؛ از جمله در این غزل مشهور:

کجایید ای شهیدان خدایی

بلا جویان دشت کربلایی

کجایید ای سبک روحان عاشق

پرنده تر ز مرغان هوایی

کجایید ای شهان آسمانی

بدانسته فلک را درگشایی

کجایید ای در مخزن گشاده

کجایید ای نوای بی نوایی(1)

مولوی گاهی به اصل موضوع شهادت می پردازد و با تلمیح از قرآن که شهیدان را زندگان روزی خوار(2) می داند، با تمثیل آن موضوع را اثبات می کند؛

می کند دندان بد را آن طبیب

تا رهد از درد و بیماری حبیب

پس زیادت ها درون نفس ها

ستم شهیدان را حیات اندر فناست

اقتلونی اقتلونی یا ثقاتان فی قتلی حیاتا فی حیات

در شهیدان یرزقون فرمود حقآن غذا را نی دهان بدنی طبق

در جای دیگر به روزی خور بودن و تغذیه شهید در دو عالم اشاره می کند:

زهره ات ندرید تا زان زهره است

بودی اندر هر دو عالم بهره ات

زهره ای کز بهره حق بر درد چون

شهیدان از هر دو عالم برخورد(3)

7. سیف فرقانی؛

سیف فرقانی از شاعران بزرگ قرن هفتم و شیعه مذهب است و بارها در خلال اشعار خود از حادثه کربلا و سالار شهیدان یاد می کند؛ وی در قصیده ای معروف می گوید:

ای قوم در این عزا بگریید

برکشته کربلا بگریید

با این دل مرده خنده تا چند

امروز در این عزا بگریید

فرزند رسول را بکشتند

از بهر خدای را بگریید

از خون جگر سرشک سازید

بهر دل مصطفی بگریید

وز معدن به اشک چون در

بر گوهر مرتضی بگریید

با نعمت عافیت به صد چشم

بر اهل چنین بلا بگریید

سیف فرقانی نیز مانند شاعران دیگر آیه قرآن را مضمون خویش ساخته و در قصیده ای به زنده بودن و روزی خوردن شهیدان اشاره می کند:

رو ترک سر بگیر و از این حبیب سر

برآرو ترک زر بگو و از این سکه نام گیر

گر زندگی خواهی چو شهیدان پس از حیات

بر بستر مجاهده پیش از اجل بمیر

ای جان! به نفس مرده شو از فنا

مترسوی دل! به عشق زنده شو تا ابد ممیر

8. محتشم کاشانی؛

محتشم کاشانی از شاعران اوایل عهد صفوی است؛ اهتمام وی سرودن مدایح و مراثی خاندان رسالت بوده است و بهترین اشعار او هم در همین زمینه سروده شده است. از میان مراثی او مهم تر از همه ترجیع بندی است که در دوازده بند در رثای شهیدان کربلا سروده است و امروزه زبانزد عام و خاص است؛

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

محتشم علاوه بر آن ترجیع بند معروف، در همه قالب های دیگر شعری در رثای سالار شهیدان شعر سروده است. وی در یکی از مثنوی هایش می گوید:

به نال ای دل که دیگر ماتم آمد

بگری ای دیده ایام غم آمد

گل غم سر زد از باغ مصیبت

جهان را تازه شد داغ مصیبت

عزای سید دنیا و دین است

عزای سبط خیرالمرسلین است

عزای شاه مظلومان حسین است

که ذاتش عین نور و نور عین است

محتشم قطعات گوناگونی نیز در رثای امام حسین(ع) دارد؛ از جمله در قطعه ای می گوید:

بدر فلک شرف خلیفه چون زایدتربت حسین است

در صبح ازل ز مهر فطر نازان ز محبت حسین است

فانی شده و زمان فوتش ایام شهادت حسین است

شعرای معاصر نیز هرکدام به اجمال و تفصیل در رثای حسین(ع) شعر گرفته اند که در فرصت دیگری به آن می پردازیم.

 

پی نوشت ها:

1. دیوان شمس، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، انتشارات امیرکبیر، ج 6، ص 56.

2. منظور آیه 169 از سوره آل عمران است که می فرماید: «ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون».

3. مثنوی معنوی، تصحیح رینو نیکلسون، انتشارت توس، 1375 دفتر 2، ص 268.

4. همان مأخذ، دفتر 4، ص 435.

 

 

نینوا، فایل دریافت:
دریافت

 

 

 

شعری که از آن خون نچکد ننگ دفتر است

 

این روضه ی رضوان حسین و علی اصغر است

خراباتی

 

قابل توجه دوستان گرامی

 

تک بیت فوق ربطی به غزل، قصیده ی

 

بیداد خراسانی ندارد. 

 

بنده قبل از سرودن بیداد می گویم: 

 

شعری که از آن خون نچکد... 

 

بیداد پس از من می گوید: 

 

شعری که خون از آن نچکد...

 

 

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

فلک گدای عنایات خاص و عامه ی تو

سروده شد به روی نیزه ها اقامه ی تو

تو بی نهایتی و روی نیزه زلفت گفت

که نقطه چین بگذارد در ادامه ی تو

من الغریب به ما نیز نامه ای بده چون

حبیب ها بکند خلق ؛فیض نامه ی تو

فقط تو امر بفرما چگونه جان بدهیم

شبیه جون تو یا که ابوثمامه ی تو

و یا امر بفرما شبیه ابربهار

همیشه اشک بریزیم بر چکامه ی تو

برای مرثیه خوانی آب بر عطشت

میان روضه ی زهرا برای جامه ی تو

برای روضه ی غصب فدک که زینب خواند

برای غارت انگشتر و عمامه ی تو

شاعر:
حجت الاسلام محسن حنیفی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند

لب تشنه پس از بیعت و دعوت نکُشند

لب تشنه اگر کُشند و تنها و غریب

ای کاش تو را به قصد قربت نکُشند...

شاعر:
محمد مهدی سیار

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

ای سخن از داغ تو مقتل شده

بین سر و تیغ معطّل شده

ای نفست رونق سنگ‌آوران

داعیه‌ی نیزه‌‌به‌جنگ‌آوران

شرحه‌ی تفصیل تو کتمان محض

پیش تو دل دست به دامان محض

از تو قفا روضه‌ی صدر آورد

ظهر دهم لیله‌ی قدر آورد

سینه‌ی سنگین تو سینای صبر

خواسته‌ی توست به دیبای جبر

مرکب زانوی تو لا حول چیست؟

واژه‌ی این مرثیه از قول کیست؟

ای عطش از غالیه‌بندان تو

گریه جنون‌واره‌ی خندان تو

ای نگهت قصّه‌ی سنگ و سبو

یک مژه از خیمه نگردانده رو

ناله‌ای از رشحه‌ی هل من مزید

سوی خیام از نفحاتت وزید

ناله‌ مگو آه مسیحاست این

معجزه را روی کن از آستین

گوش بشر هرچه مُصِر می‌شود

ناله‌ی جانسوز تو سر می‌شود

یک دو نفس شفع شو وتر آفرین

رمزگشایی کن و ستر آفرین

سوره‌ی والفجر سلامٌ علیک

هدیه‌ده زجر سلامٌ علیک

ای هبه‌بخشی که نشد مشت تو

بسته‌ی انگشتر و انگشت تو

آنقدر از خویش فنا بوده‌ای

لم یلد از حیث ثنا بوده‌ای

آنقدر آنگونه که بی‌شائبه

جود تو ناقص نشود با هبه

بیرق و پیراهن و انگشترت

چند هجا از کلمات سرت

آنچه که در کفّه‌ی میزان توست

خلعتی دلق عزیزان توست

بافته از تار وفا پود جان

بر تن این سلسله تا بوده جان

پیرهنی حلّه‌ای از عاطفه

نگسلد از قامت این طائفه

جود تو سرجوش معانی شده

آنچه ندانستم و دانی شده

ای مثل‌آباد خرابات نی

ساغر لاجرعه‌ی بالذّات می

مستی هفتاد و دو تن دست تو

دست و سر و پا و بدن مست تو

در دل گودال تپیدن بگیر

آینه‌‌ای رو به ندیدن بگیر

قابل دیدار خدا نیستیم

آینه بردار که ما کیستیم؟

شاعر:
مجید لشکری

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

بر فرض از دلیل و از اثبات بگذریم

قرآن تویی چگونه از آیات بگذریم؟

روشن ترین دلیل همین اشک جاری است

گیرم که از متون و عبارات بگذریم

ما را نبود تاب تماشا، عجیب نیست

از صفحه های مقتل اگر مات بگذریم

تفصیل بند بند مصیبت نمیکنیم

انگشترت... ، ز شرح اشارات بگذریم

یک خط برای روضه ی گودال کافی است:

زینب چه دید وقت ملاقات؟ بگذریم

ما تیغ غیرتیم که از هرچه بگذریم

از انتقام خون تو هیهات بگذریم

شاعر:
سید محمد مهدی شفیعی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

خاک زمانه بر سر سینه زن حسین

خون مثل چشمه بود روان از تن حسین

لب تشنه ماند و آه که سیراب گشته بود

حتی در آن زمان فرس دشمن حسین

نفرین به پست بودن دنیا و قصرهاش

چون غیر ریگ داغ نشد مسکن حسین

از بس که نیزه ها به تنش گیر داده بود

چون گل ورق ورق شده پیراهن حسین

تا که سرش نشست نوک نی، همان زمان

افتاد خواهرش به روی دامن حسین

خورشید رنگ خون شد و دنیا به خود دگر

یک روز خوش ندید پس از کشتن حسین

شاعر:
محمد جواد شیرازی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود

دعوا برای غارت رأس امام بود

ای کاش مانده بود لباسی که داشتی

شاید برای مادر تو التیام بود

می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین

دیگر توان نداشت و کارش تمام بود

آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده

در قتلگاه دور و برت ازدحام بود

فرمود  تا امام  علیکن  بالفرار

 بهر  مخدرات  فرار  التزام  بود

عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست

این قوم پست در صدد انتقام بود

رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش

آیه به آیه صوت رسایش پیام بود

گیسوی او به قامت نی ناله می سرود

بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود

شاعر:
علی اصغر یزدی

اشعار شهادت امام حسین(علیه السلام)

گودال میبرند که قربانی ات کنند

در تیر های حرمله زندانی ات کنند

لب تشنه جان سپردی و این ابرهای تار

حسرت به دل شدند که بارانی ات کنند

صحرای کربلای تو آباد تر شود

محکوم هر چقدر به ویرانی ات کنند

اسلامِ این قبیله یزیدیست , یا حسین

بهتر همانکه شک به مسلمانی ات کنند

باید پس از گرفتن نور نگاه تو

فکری به حال لهجه ی قرآنی ات کنند

در معبد "مسیح" گران میشود سرت

گر "مسلمین" به نیزه ای ارزانی ات کنند

شاعر:
حمید رضا محسنات

 

 

به کوشش و اهتمام

محمد کریم نقده دوزان

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی